همچنين مسأله نفی تشبيه ، يعنی اينكه خداوند به هيچ وجه شبيه مخلوقاتنيست ( اصل تنزيه ) اولين بار وسيله جهم بن صفوان ابراز شد و پيروان اورا جهميه ناميدند . معتزله همچنانكه در عقيده اختيار پيرو قدريه شدند ،در عقيده توحيد و تنزيه پيرو جهميه شدند . خود جهم بن صفوان جبری بود .معتزله عقيده جبری جهم را نپذيرفتند ولی عقيده توحيدی او را پذيرفتند .عليهذا معتزله در دو اصل اساسی اصول پنجگانه خود يعنی اصل توحيد و اصلعدل بنابر اين نقلها تابع دو فرقه ديگر بودند ، اصل توحيد را از جهميهاقتباس كردند و اصل عدل را از قدريه ، بلكه در حقيقت مكتب معتزله تحوليافته و تكامل يافته قدريه و جهميه است . رأس معتزله و آن كسی كه اعتزال به صورت يك مكتب با دست او پايهگذاری شد " واصل بن عطاء غزال " است ، كه در پيش گفتيم كه واصل شاگردحسن بصری بود و در يك جريان از حوزه درس او جدا شد و حوزه مستقلی تشكيلداد و بدين مناسبت حسن گفت : " اعتزل عنا " يعنی از ما جدا شد .معروف و مشهور است كه به همين مناسبت بود كه پيروان او " معتزله ةناميده شدند . ولی بعضی ديگر معتقدند كه علت اين نامگذاری چيزی ديگراست : كلمه معتزله ابتداء به گروهی گفته شده كه در جريان جنگ جمل وصفين روش بی طرفی و كناره گيری را انتخاب كردند ، مانند سعد بنابیوقاص و زيد بن ثابت و عبدالله بن عمر . بعدها كه مسأله كفر و ايمانفاسق وسيله خوارج طرح شد و مسلمين دو دسته شدند ، گروهی راه سومی انتخابكردند و آن كناره گيری و بی طرفی بود . يعنی همان روشی |