باشد . بديهی است كه اگر حركت روی دايره صورت گيرد طبعا به نقطه مبدأ منتهیمیشود . شیء متحرك در حركت روی دايره ، اول از نقطه مبدأ دور میشود وبه نقطهای خواهد رسيد كه دورترين نقطهها از نقطه مبدأ است . آن نقطههمان نقطهای است كه اگر قطری در آن دايره ترسيم شود از نقطه مبدأ ، بههمان نقطه خواهد رسيد . و همين كه به آن نقطه برسد ، بدون آنكه سكونیمتخلل شود بازگشت به مبدأ ( معاد ) آغاز میشود . عرفا مسير حركت از نقطه مبدأ تا دورترين نقطه را " قوس نزول " ومسير از دورترين نقطه را تا نقطه مبدأ " قوس صعود " مینامند . حركتاشياء از مبدأ تا دورترين نقطه يك فلسفه دارد . آن فلسفه به تعبير فلاسفهاصل عليت است و در تعبير عرفا اصل تجلی است . به هر حال حركت اشياءدر قوس نزول مثل اين است كه از عقب رانده میشوند ، ولی حركت اشياء ازدورترين نقطه تا نقطه مبدأ فلسفهای ديگر دارد . آن فلسفه اصل ميل و عشقهر فرع به بازگشت به اصل و مبدأ خويش است ، به عبارت ديگر اصل فرارهر جدا شده و تنها و غريب مانده به سوی وطن اصلی خودش است . عرفامعتقدند كه اين ميل در تمام ذرات هستی و از آن جمله انسان هست ولی درانسان گاهی " كامن " و مخفی است ، شواغل مانع فعاليت اين حس است ،در اثر يك سلسله تنبهات اين ميل باطنی ظهور میكند . ظهور و بروز همينميل است كه از آن به " اراده " تعبير میشود .اين اراده در حقيقت نوعی بيداری يك شعور خفته است . عبدالرزاقكاشانی در رساله " اصطلاحات " كه در حاشيه شرح |