مبنی بر دوگانگی انگيزههای اوست ، مبنی بر اين است كه برخی انگيزههایفردی در خدمت نيازهای فرد است ، و برخی ديگر در خدمت نيازهای ديگران ،به عبارت ديگر در وجود هر فرد چيزی قرار داده شده كه به نيازهای خود اوبه هيچ وجه مربوط نيست ، بلكه به نيازهای ديگران مربوط است . از اينجهت مثل اين است كه پستان و جهاز شير سازی و شيردهی در وجود ما در قرارداده شده و حال آنكه اين جهازات مورد نياز فرزند است نه مادر .فرضيه سوم مبنی بر دوگانگی شخصيت انسانی است ، ولی نه شخصيت خاكی وشخصيت مافوق خاكی ، بلكه شخصيت فردی و زيست شناسی و طبيعی و شخصيتاجتماعی و فرهنگی و انسانی . انسان از آن جهت يك سلسله فعاليتهایماوراء فردی و شخصی را انجام میدهد ، و از آن جهت يك سلسله " بايد ةها و " نبايد " ها كه احيانا برضد منافع خود فردی او است برايش مطرحاست كه علاوه بر " من " فردی و شخصی و زيست شناسی ، دارای يك " خود" و يك " من " اجتماعی است ." من " اجتماعی و شخصيت اجتماعی انسان ، نه طبيعی و زيستی است ، نهفطری و الهی ، بلكه اكتسابی و اجتماعی است و لازمه زندگی جمعی است . (1)ما در ميان اين سه نظريه ، نظريه اول را ترجيح میدهيم . بحث بيشتر رابه آينده موكول میكنيم . با همه اينها ممكن است گفته پاورقی : . 1 به عبارت ديگر نظريه اول مدعی است كه انسان ديدگاهی معنوی وارزشی و معقول دارد ، و نظريه دوم میگويد : انسان ديدگاهی غيری و يا كلیدارد ، و نظريه سوم میگويد : انسان ديدگاهی اجتماعی و مجموعهای و " كل" ی دارد . |