عارف يك چيز است و فلسفه عبادت غير عارف چيز ديگر است ، بلكه روح وماهيت زهد عارف و عبادت عارف ، با روح و ماهيت زهد و عبادت غيرعارف متفاوت است . الزهد عند غير العارف معاملة ما كأنه يشتری بمتاع الدنيا متاع الاخرش ،و عند العارف تنزه ما عما يشغل سره عن الحق و تكبر علی كل شیء غير الحق. و العبادش عند غير العارف معاملة ما كأنه يعمل فی الدنيا لاجرش يأخذهافی الاخرش هی الاجر و الثواب ، و عند العارف رياضة ما لهممه و قوی نفسهالمتوهمة و المتخيلة ليجرها بالتعويد عن جناب الغرور الی جناب الحق .زهد غير عارف نوعی داد و ستد است ، گوئی كالای دنيا را میدهد كه كالایآخرت را بگيرد ، اما زهد عارف ، نوعی پاكيزه نگهداشتن دل است از هر چهدل را از خدا باز دارد . عبادت غير عارف نيز نوعی معامله است از قبيلكار كردن برای مزد گرفتن ، گوئی در دنيا مزدوری میكند كه در آخرت مزدخويش را كه همان اجر و ثوابها است دريافت كند ، اما عبادت عارف ،نوعی تمرين و ورزش روح برای انصراف از عالم غرور و توجه به ساحت حقاست تا با تكرار اين تمرين بدانسو كشيده شود . هدف عارف العارف يريد الحق الاول لا لشیء غيره و لا يؤثر شيئا علی عرفانه و تعبدهله فقط لانه مستحق للعبادش و لانها نسبة شريفة اليه لا لرغبة او رهبة .عارف ، حق ( خدا ) را میخواهد نه برای چيزی غير حق ، و هيچ چيزی را برمعرفت حق ترجيح نمیدهد ، و عبادتش حق را ، تنها به خاطر اين است كه اوشايسته عبادت است ، و بدان جهت است كه عبادت رابطهای |