كه در كتب عربی از او به " ديوجانس " تعبير میشود . اين مكتب بيشتربه نام او شهرت دارد . ولی ديوژن استادی دارد به نام " انتيس تنس ةكه شاگرد سقراط بوده است . میگويند : " او تا پس از مرگ سقراط در محفل اشرافی شاگردان وی به سر میبرد ،اما چون سالهای جوانی را پشت سرگذاشت ديگر جز خوبی صاف وساده ، هيچچيز را نمیپذيرفت ، با كارگران محشور شد و جامه آنان به تن كرد ، بهزبانی كه مردم درس نخوانده نيز بفهمند در كوی و برزن به موعظه پرداخت ،فلسفههای دقيق در نظرش بی ارزش بود ، بازگشت به طبيعت اعتقاد داشت ودر اين اعتقاد افراط میكرد ، میگفت بايد نه دولت وجود داشته باشد ، نهمالكيت خصوصی ، نه زناشوئی ، نه دين . میگفت ترجيح میدهم مجنون باشم ،عياش نباشم " ( 1 ) .ديوژن ، شاگرد انتيس تنس است . معتقد بود كه از تمدن بايد فرار كردو در حقيقت میخواست در شيوه و روش زندگی مانند حيوانات زندگی كند ودرباره او نوشتهاند كه " بر آن شد كه همچون سگ زندگی كند " ( 2 ) .لغت " كلبی " اولين بار بر او اطلاق شد .فلسفه كلبيان ، براساس " شريعت نسبی " موجودات ، يعنی براساسزيانبار بودن ، آنها برای انسان است . سعادت انسان را هر چه بيشتر دررهائی و آزادی و استغنای انسان از متاع دنيا میدانستند . فضيلت را تنهادر يك چيز میدانستند و آن غنای نفس است ، ولی غنای نفس را در اينمیدانستند كه عملا هم انسان خود را از پاورقی : . 1 راسل ، تاريخ فلسفه غرب ، ج 1 ، ص . 452 . 2 همان كتاب ، ص . 453 |