قدر " وقت " ار نشناسد دل و كاری نكند بس خجالت كه از اين حاصلاوقات بريم
سحر گه رهروی در سرزمينی |
همی گفت اين معما با قرينی |
كه ای صوفی شراب آنگه شود صاف |
كه در شيشه بماند اربعينی ( 1 ) |
خدا زان خرقه بيزار است صد بار |
كه صد بت با شدش در آستينی |
نمیبينم نشاط " عيش " در كس |
نه درمان دلی نه درد دينی |
درونها تيره شد باشد كه از غيب |
چراغی بر كند خلوت نشينی |
نه حافظ را حضور درس خلوت |
نه دانشمند را علم اليقينی |
اشعار دو پهلوی حافظ در اين زمينه بسيار است ، از آن جمله :
در عيش نقد كوش كه چون آبخورنماند |
آدم بهشت روضه دارالسلام را |
قشيری میگويد : اينكه میگويند : " صوفی فرزند وقت خويش است " يعنیاو همواره آنچه را كه برايش در آن حال اولويت دارد انجام میدهد ، وگفته شده است : " الوقت سيف قاطع " يعنی وقت شمشير برنده است .منظور اين است كه ح كم وقت قاطع و برنده
پاورقی :
. 1 من اخلص لله اربعين صباحا جرت ينابيع الحكمة من قلبه علی لسانه
» حديث نبوی .