اين نابكاران كه خود را متعهد رواج شر و فساد و درو كردن جانهاى آدميان ساختهاند
در منطق آن انساننماها كه بارقههاى سازنده عقل و مشعلهاى فروزان وجدان جاى خود را به برق شمشير خونبار خالى مينمايد ، و خيرخواهى و سبقتگيرى در خيرات مبدل به بدخواهى و شر افروزى ميگردد ، هيچ قضيه و اصلى جز با محتواى شر و فساد و حركات ضد انسانى مطرح نيست . معناى « كل از جزء بزرگتر است » در اين منطق ، در هيچ مورد جز در اينكه كل كشته شدگان با نقشه كشىها و اسلحه او كه يك ميليون انسان هستند از نهصد و نود و نه هزار و نهصد و نود و نه بزرگتر است . بكار نميرود . محتواى تطبيقى همه اصول رياضى بر جهان
[ 269 ]
عينى جز تعيين رقم انسانهاى به خاك و خون غلطيده و كميت دقيق اسلحهاى كه بكار رفته و مساحت زمينهائى كه از آن كشته شدگان گرفته و بازماندگان آنرا از آنجا آواره ساخته است ، چيزى ديگر نيست . اين نابكاران خود را متعهد ميدانند كه براى تنفس خود در اين فضا ، نفسهاى انسانها را قطع كنند .
مردمى سادهلوح يا مردمى مانند خود را كه براى رواج دادن شر و فساد تعهد بستهاند ، بدنبال خود ميكشانند و ضمنا به قيافههاى متفكرنما هم توصيه ميكنند كه خواستههاى اين مردم را بعنوان طبيعت واقعى انسانها قلمداد كنيد ، تا شر انگيزى و تعهد ما براى افساد در روى زمين توجيه گردد . 13 ، 14 و لبئس المتجر ان ترى الدّنيا لنفسك ثمنا و ممّا لك عند اللّه عوضا ( و چه سوداگرى بديست كه دنيا را قيمت خود ببينى و آنرا عوض از آنچه كه در نزد خدا براى تو آماده است ، تلقى كنى ) .