نتيجه دوم آنانكه از تباه شدن در خيالات و پندارهاى بازيگرانه ذهنى و غرق شدن در جهالتها خوددارى نموده و بمقام شامخ تقوى رسيدهاند ،
به آخرت يقين دارند .
( آيه شماره 2 ) تقوى چيست ؟ تقوى يعنى صيانت ذات
[ 45 ]
از رها شدن در امواج غفلتها و ناهشياريها و شهوات و خودپرستىها . اگر ذات آدمى از اين پليديها رها شود و گام به « حيات معقول » بگذارد ، محال است كه به مرحله يقين به ابديت نرسد . رها كنيد اين خود فريبىها را كه چيست دليل اثبات كننده ابديت ؟
ابديت در درون شما است ، مگر نميدانيد كه :
دو سر هر دو حلقه هستى
به حقيقت بهم تو پيوستى
مگر نميدانيد كه :
آوازه جمالت از جان خود شنيديم
چون باد و آب و آتش در عشق تو دويديم
كدامين جان ؟ جان با تقوى . جان با تقوى كدامست ؟ جان با تقوى چنانكه اشاره كرديم آن جان پاك از آلودگيهاى حيوانى و لذتپرستى است كه جايگاه فروغ خورشيد لايزالى است . اينكه شما مىگوئيد : من اين فروغ را در جان و دل خود نمىبينم راست مىگوئيد ، زيرا جان و دل بىتقوى و و اسير زنجير خور و خواب و خشم و شهوت مانع از تابش آن فروغ لا يزالى است .
تو همى گوئى مرا دل نيز هست
دل فراز عرش باشد نى به پست
مگر تو آن نيستى كه :
در هواى آنكه گويندت زهى
بستهاى بر گردن جانت زهى
باز با اينحال دنبال فروغ يزدانى در درون خود ميگردى بالاتر از اين ،
چون آن فروغ را در درون خود نمىبينى ، در صدد آن برميآئى كه براى ابراهيم خليلها و محمد بن عبد اللّه ( ص ) و على بن ابيطالب ( ع ) و ابو ذرها و سقراط ها هم تكليف معين كنى و از درون آن رشد يافتگان كاروان بشرى نيز اظهار اطلاع كنى و فروغ ربانى و يقين الهى را از درون آنها نيز نفى كنى فقط باين دليل كه آن فروغ و يقين را در درون تاريكت نمىبينى
[ 46 ]