بعد نورانى شناختها
مسلم است كه وقتى ما كلمه نور و نورانى و منور و نير را ميشنويم ، ذهن ما متوجه همان نور فيزيكى ميشود كه در سرتاسر عمر با آن در حال ارتباط هستيم . براى مردم معمولى تصور اينكه علم نور است و جهل ظلمت ، و عدل نور است و ظلم ظلمت ، و حركت در مجراى تعهد نور است و جست و خيز در مجراى بىبند و بارى حيوانى ظلمت ، اگر امكان ناپذير نباشد ، حداقل بسيار دشوار است ، چنانكه تصور عظمت و شكوه براى كودكانى كه از بزرگى فقط بزرگى كمى را ، مانند بزرگى درخت و باغ و استخر و از شكوه فقط زيبائى عروسك و نقش و نگار محسوس را مىفهمند ، اگر امكانناپذير نباشد ، حد اقل بسيار دشوار خواهد بود . اگر از آغاز تاريخ انفجار كهكشانها تا متلاشى شدن و نابودى آنها ، بنشينيد و به پرنده معروف بنام خفاش ميليونها دليل و برهان و توصيف درباره نور خورشيد ارائه كنيد ، هيچ نتيجهاى جز اين نخواهيد برد كه هنگام برخاستن ، خفاش حق الزحمه شما را با اين جمله بروى شما پرتاب خواهد كرد كه اى احمقترين مخلوقات خدا ، براى اثبات يك مزخرف ميلياردها سال عمر مرا تباه كردى ، خدا نابودت كند حالا بيا به كسانيكه از نور معرفت بركنارند ، اثبات كن كه معرفت نور است ، نادانى ظلمت است . معرفت بينائى و نادانى نابينائى است . ميدانيد پاسخ اين اشخاص بشما چه خواهد بود ؟ خواهد گفت كه شيشههاى پنجره اطاق ما كاملا شفاف است و نور خورشيد بهمه اطاق ما ميتابد و اينكه گفتى : نادانى نابينائى است ، خودت نابينائى ، مگر چشمهاى درشت مرا نمىبينى ؟ من اجسام را از مسافتهاى دور كه ديگران از ديدن آنها ناتوانند ، بخوبى مىبينيم بگذريم و اين خفاشان محقر را بحال خود بگذاريم كه آنان شب پرستانى هستند كه همواره داستان شب را بگوش ما خواهند خواند . برويم سراغ پيشتازانى كه ميگويند :
[ 29 ]
نه شبم نه شبپرستم كه حديث خواب گويم
چو غلام آفتابم همه ز آفتاب گويم
اجازه بدهيد يك توضيح مختصرى در بعد نورانى شناختها بدهيم : با اين مثال واضح ميتوانيم به درك اين بعد موفق شويم : فرض كنيد ما وارد يك كارگاه بسيار معظم ميشويم ، اين كارگاه متشكل است از هزاران جزء كه هر يك كارى مخصوص بخود را انجام ميدهد . و فرض كنيد ما كه وارد چنين كارگاه معظمى شدهايم ، هيچ چيزى درباره آن نميدانيم ، سير و سياحت و تماشاى ما در اجزاء اين كارگاه درست مانند حركت يك انسان در تاريكى شب براى اولين بار از ميان جنگلى است كه هيچ چيزى را در آن نمىبيند ، حركت او بسيار آهسته و عصا زنان و هر لحظه چيز تازهاى در زيرپاى خود احساس ميكند و آنرا نميشناسد ، دستش را بيك جسمى ميمالد و نميداند كه نوع آن جسم چيست ؟
قدمهائى كه برميدارد نميداند بكدامين نقطه جنگل ميرود ، آيا رودخانهاى در مسير راهش وجود دارد يا نه و اگر وجود دارد ، عمق آن چيست و عرض آن بچه اندازه است ، آبش شيرين است يا شور و هزاران مجهول ديگر كه همه آنها ناشى از نبودن روشنائى ميباشد حال وضع مغزى و روانى ما هم در كارگاه مفروض عين وضع همين شخص است كه در تاريكى شب براى اولين بار از جنگلى عبور ميكند . تابش عالىترين روشنائى به چنين كارگاه كه ما هيچ چيز از آن را نميدانيم ، براى ما به چه كار آيد ؟ پس هيچ تفاوتى براى ما در ارتباط با اين اين كارگاه با چشم در روز و با لمس در شب وجود ندارد ،
مگر آن نمودهايى كه فقط با چشم ديده ميشوند مانند رنگ .
در صورتيكه اگر مهندس عالم كه بوجود آورنده اين كارگاه است ،
وارد مىشود ، نه تنها با مشاهده اجزاء آن كارگاه همه آنها را درك مىكند ،
بلكه اگر در گوشهاى از اطاق تاريك خود هم بنشيند باز مىفهمد كه آن كارگاه و هويت هر يك از اجزاى آن چيست ؟ پس اين مهندس عالم داراى آن نور مغزيست كه كارگاه و اجزاى آنرا واقعا مىبيند ولى من كه نادانم آنرا
[ 30 ]
با چشم لمس مىكنم ، چنانكه آن كسى كه در شب تاريك براى اولين بار از جنگل عبور مىكند ، هر يك از اجزاى آنرا در مسير خود لمس ميكند ولى نمىبيند .
اينكه مىگوئيم : روشن فكر ، روشندل و روشن ضمير ، اينها كلماتى بىمعنا يا فقط جنبه تشبيهى ندارند ، بلكه بيان كننده واقعيتى هستند كه درك آنها براى كسانى كه واقعيتها را با حواسشان لمس مىكنند ، ولى درباره آنها هيچ نمىدانند امكان پذير نيست .
آيات مربوط به بعد نورانى شناختها و بعد نورانى ارتباط با واقعيات در قرآن مجيد ، در موارد زيادى وارد شده است . از آنجمله :
1 وَ الَّذينَ كَفَرُوا اَعْمالُهُم كَسَرابٍ بِقيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّى اِذا جائَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً وَ وَجَدَ اللَّهُ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسابَهُ وَ اللَّهُ سَريعُ الْحِسابِ .
اَوْ كَظُلُماتٍ فى بَحْرٍ لُجِّىٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ اِذا اَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها وَ مَنْ يَجْعَلِ اْللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ 1 ( كسانيكه كفر ورزيدهاند ، اعمال آنان مانند سرابى در دشت هموار است كه انسان تشنه آنرا آب مىپندارد ، تا آنگاه كه به آن سراب برسد ، آنرا چيزى نمىبيند و خدا را در آنجا مىيابد و خدا حساب او را در همانجا براى او انجام مىدهد و خداوند حسابگرى سريع است . يا مانند ظلماتى در دريايى بسيار انبوه است كه موجى بالاى موج آنرا احاطه كند و روى آن موج ابرى باشد .
ظلمتهايى رويهم كه اگر دستش را بيرون بياورد ، نميتواند آنرا ببيند و كسى كه خداوند نورى براى او عنايت نكند ، نورى براى او نيست . ) 2 اَللَّهُ وَلِىُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلىَ النُّورِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا اَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ اِلَى الظُّلُماتِ اُولئِكَ اَصْحابُ
-----------
( 1 ) النور آيه 40 و 41 .
[ 31 ]
النار هم فيها خالدون 1 ( خداوند دوستدار و پشتيبان كسانى است كه ايمان آوردهاند ، خداوند آنان را از ظلمات بيرون ميآورد و در نور وارد ميكند و كسانيكه كفر ورزيدهاند ، تكيهگاه آنان طاغوت است كه آنان را از نور خارج مىسازد و در ظلمات وارد مىكند ، آنان اصحاب آتشند و آنان در آتش براى ابد خواهند ماند ) .
3 يا ايها الناس قد جائكم برهان من ربكم و انزلنا اليكم نوراً مبينا 2 ( اى مردم ، برهانى از پروردگارتان براى شما آمده است و ما براى شما نورى آشكار فرستاديم ) .
4 و قد جائكم من اللَّه نور و كتاب مبين 3 ( اى اهل كتاب براى شما نور و كتابى آشكار از خداوند آمده است . ) 5 انا انزلنا التورات فيه هدى و نور يحكم بها النبيون . . . 4 ( ما تورات را فرستاديم ، در آن تورات هدايت و نورى بود كه پيامبران با آن حكم مىكردند ) .
6 و قفينا على آثارهم بعيسى بن مريم مصدقا لما بين يديه من التورات و اتيناه الانجيل فيه هدى و نور . . . 5 ( و به دنبال آثار آن پيامبران عيسى بن مريم را فرستاديم . او تورات را كه پيش رويش بود تصديق ميكرد و براى عيسى انجيل داديم كه در آن هدايت و نور بود ) .
7 كتاب انزلناه اليك لتخرج الناس من الظلمات الى النور 6 ( اين قرآن كتابى است كه براى تو فرستاديم تا مردم را از ظلمات خارج ساخته و
-----------
( 1 ) البقرة آيه 257 .
-----------
( 2 ) النساء آيه 74 .
-----------
( 3 ) المائده آيه 15 .
-----------
( 4 ) المائده آيه 44 .
-----------
( 5 ) المائده آيه 46 .
-----------
( 6 ) ابراهيم آيه 1 . و در همين مضمون رجوع شود به سورههاى : الشورى آيه 52 و الطلاق آيه 11 و الزمر آيه 22 .
[ 32 ]
آنانرا به نور وارد نمايى ) .
8 مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِى اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمَّا اَضائَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُم فى ظُلُماتٍ لا يُبْصِرُونَ . صُمُّ بُكْمُّ عُمْىُّ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ . اَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يَجْعَلُونَ اَصابِعَهُمْ فى آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحيطٌ بِالْكافِرينَ . يَكادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ اَبْصارَهُمْ كُلَّما اَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فيهِ وَ اِذا اَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قامُوا وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ اَبْصارِهِمْ اِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْئٍ قَديرٌ 1 ( مثل اين تبهكاران مثل كسى است كه آتشى را برافروزد ، وقتى كه آتش پيرامون خود را روشن ساخت ، خداوند نور آنانرا مىبرد و آنانرا در تاريكىها كه بينائى خود را از دست ميدهند ، رها مىسازد .
يا مانند ابر پرباران از فضا كه در آن ظلمات و رعد و برق است . انگشتانشان را از صاعقهها بجهت ترس از مرگ در گوشهايشان فرو ميبرند و خداوند بر مردم كافر احاطه دارد .
برقى كه ميدرخشد ، نزديكست كه ديگران آنانرا بربايد ، هر مقدار كه برق براى آنان روشنائى ميدهد ، در آن روشنائى حركت ميكنند و همينكه بر آنان تاريكى روى ميآورد ميايستند و اگر خداوند بخواهد گوش و ديدگان آنانرا ميگيرد . خداوند بر همه چيز توانا است ) .
9 يُريدُونَ اَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ اِلاَّ اَنْ يُتِمَّ نوُرَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ 2 ( آن تبهكاران ميخواهند نور خداوندى را با دهانهايشان خاموش كنند و خداوند از اين پليدى آنان جلوگيرى ميكند ، تا نور خود را با تمام برساند اگر چه براى كافران ناخوشايند باشد ) .
10 هُوَ الَّذى يُصَلّى عَلَيكُم وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَى
-----------
( 1 ) البقرة آيه 16 تا 20 .
-----------
( 2 ) التوبه آيه 32 .
[ 33 ]
الْنُّورِ وَ كانَ بِالْمُؤْمِنينَ رَحيماً 1 ( آن خداوند است كه او و فرشتگانش بر شما درود ميفرستند تا شما را از ظلمات خارج ساخته و به نور وارد كنند و خداوند بر مؤمنين مهربانست ) .
11 يَوْمَ لا يُخْزىِ اللَّهُ النَّبِىَّ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ نوُرُهُمْ يَسْعى بَيْنَ اَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنا اَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ 2 ( قيامت روزيست كه خداوند در آنروز پيامبر و كسانى را كه با او ايمان آوردهاند رسوا نميسازد ، نور آنان پيش رو و پيرامونشان در حركت است ،
آنان ميگويند : پروردگارا ، نور ما را تتميم فرما و بر ما ببخشا ، تو بر همه چيز توانائى ) .