هر كسى بحكم خداوندى همان را بدرود كه كاشته است
اين جهان كوه است و فعل ما ندا
سوى ما آيد نداها را صدا
مولوى رويدادهاى بزرگ كه در جوامع بشرى اتفاق ميفتد ، قابل سه نوع
[ 130 ]
تجزيه و تحليل است : نوع يكم تجزيه و تحليل براى شناخت اجزاء و روابط تشكيل دهنده رويداد ، فقط براى فهم و درك آنها كه چه بودهاند و چرا بوقوع پيوستهاند و چنان رويدادى را بوجود آوردهاند . نوع دوم تجزيه و تحليل براى سوء استفاده و بهانهگيرى و بدست آوردن مستمسك براى اجرا و اشباع خودخواهىها و خودكامگىها و تثبيت اصول پيش ساخته براى تحقق بخشيدن به آرمانهاى شخصى . اين نوع تجزيه و تحليل در داستان كارى بود كه معاويه و مگسهاى سفره او و خودكامگان خود باخته شام معاويه بود كه أمير المؤمنين عليه السلام با بيانات كاملا منطقى آن را مردود مينمودند و به مردم سادهلوح كه در فريبكارىهاى معاويه درك و شعورشان را از دست ميدادند ، فرياد ميزدند كه گول اين خودپرستان قدرتطلب را مخوريد . اينان اگر داستان عثمان را درست تحليل كنند خواهند ديد دست خودشان بخون عثمان آلودهتر از ديگران است و من دستم پاك و از اين حادثه مبرا هستم . نوع سوم تجزيه و تحليل حادثه براى افزايش تجربهها و دانستنىهاى سودمند و كشف اصول و قوانين در اعتلاء و سقوط حيات انسانها . اينست تجزيه و تحليل واجب و ضرورى درباره حوادث و رويدادهاى بزرگ تاريخ . در سرتاسر نهج البلاغه در هر موردى كه أمير المؤمنين عليه السلام درباره حادثه عثمان سخنى گفته است ، از اين نوع سوم بوده و كوشش ضمنى خود را براى جلوگيرى از نوع دوم از تجزيه و تحليل بيان فرموده است . مضمون جمله آخر در جملات مورد تفسير لزوم سكوت منطقى را درباره حادثه عثمان تذكر داده و ميفرمايد : اين رويداد تحقق يافته است و بگذشته خزيده است ، شما در پيش روى خود كتاب الهى و سنت پيامبر و عقل و وجدان داريد ، شما مطابق اين منابع در همه حوادث نظاره نموده و نتيجهگيرى نمائيد .
[ 131 ]