مقدسترين خونها در صحنه كارزار تاريخ در راه ايمان بزمين ريخته شده است
درست است كه سطوح زيادى از اين كره خاكى ما از خون پوشيده است .
و هيچ جامعه انسانى را نميتوان سراغ گرفت كه در كشتگاه تاريخ سرگذشت آن ، باران خون نباريده باشد . درست است كه در امتداد قرون و اعصار قفسهاى كالبد انسانهاى بسيار فراوان بطور خارج از نوبت و بيرون از جريان منظم قانون طبيعى شكسته و ارواح آنان بپرواز اجبارى درآمدهاند ، كه پاسخ آن بعهده قدرت پرستان و كسانى است كه در تفسير قدرت هيچ حقيقتى را جز خودخواهى نمىبينند ،
ولى كاملا بديهى است كه مقدسترين خونهائى كه در اين خاكدان بزمين ريخته است ، خونهاى دفاع كنندگان از ايمان به حقايق « حيات معقول » بوده است كه ميگفت :
قف دون رأيك فى الحياة مجاهدا
انّ الحياة عقيدة و جهاد
( در پاى عقيده خود با مجاهدت در راه آن مقاوم و پايدار باش ، زيرا حيات « حيات معقول » عقيده است و تكاپو و تلاش در راه آن ) .
[ 119 ]
جان آدمى آن مطلوب مطلق در متن طبيعت است كه تنها ايمان به اصول سهگانهاى كه در مبحث پيشين طرح كرديم ، ميتواند قابل چشمپوشى آزادانه باشد . چشمپوشى آزادانه از جان كه مطلوب مطلق است ، فقط با ايمان امكان پذير است و بس . بنابراين ، خونهايى كه با عوامل و قوانين جبرى كارگاه طبيعت مركب جسمانى آدمى را اداره ميكند ، وقتى كه در راه ايمان به حقايق سازنده « حيات معقول » ريخته ميشود كه زوال و فنا براى آن قابل تصور نيست ، با ارزش ترين قطرات است كه « حيات معقول » ديگر انسانها را آبيارى مينمايد . يكى ديگر از مختصات ايمان به حقايق اعلى اينست كه شخص با ايمان هرگز به اضطرابات و نگرانىهاى بيمار كننده شخصيت دچار نميگردد ، زيرا شخصيت او بجهت قرار گرفتنش در جاذبيت حقايق اعلى نيرومندتر از آن است كه در معرض نوسانهاى زشت و زيبا و نيك و بدهاى بىاساس و ناگواريهاى ضرورى طبيعت كه از لوازم تقاطع ماده و روح است ، قرار بگيرد . زيرا ايمان آن حركت سريع در شخصيت را بوجود ميآورد كه بقول مولوى
چون به غايت تيز شد اين جو روان
غم نپايد در ضمير عارفان
با اين ملاحظاتست كه بايد اين اصل را بپذيريم كه علم بدون ايمان اگر آلوده باغراض غير علمى نباشد ، چراغى است بدون اينكه راهى و مقصدى را نشان بدهد . در صورتيكه ايمان حقيقتى است كه هم راه و مقصود را نشان ميدهد و هم نيروى حركت را در راه بسوى مقصد بوجود ميآورد .
[ 121 ]