انتخابى كه هيچگونه عامل جبرى تأثيرى در آن نداشته است
اين هم يك پديده شگفتانگيز ديگر كه عمده افراد جامعه : عالم و جاهل ، كوچك و بزرگ ، افراد خام و ابتدايى و شخصيتهاى ورزيده در فراز و نشيب زندگى . . .
همه و همه در شايستگى قطعى شخصيتى براى مقام زمامدارى اتفاقنظر داشته باشند بدون اينكه كمترين تأثيرى از عوامل جبرى در آن اتفاقنظر وجود داشته باشد . ما مقدارى از آن عوامل اساسى را كه مىتواند در بوجود آمدن اكثريتها و اتفاق نظرها تأثير كند ، در اينجا مطرح مىكنيم :
1 طمع مال و ثروت اتفاقكنندگان در شخصيت مورد انتخاب ، فعاليت طمع براى جلب مال و ثروت ، دو نوع اساسى دارد :
يك مستقيم .
دو غير مستقيم .
جامع مشترك هر دو قسم عبارت است از وسيلهقراردادن شخصيت انتخاب شده براى رسيدن به مزاياى مادى در اشكال مختلفش .
درباره على بن ابيطالب نه تنها اين عامل مؤثر نبود ، بلكه دورى و بيزارى امير المؤمنين از مال و ثروت دنيا كه بر همگان واضح بوده است ، طرز رابطه او را با افراد جامعه در دوران زمامداريش ، بخوبى روشن كرده بود . چنانكه عملا سرتاسر سالهاى خلافتش همين روش را نشان داد و معدودى كه به هواى سفرههاى رنگارنگ و مالكيتهاى بىحساب آمده بودند ، از دور او پراكنده شدند و راهى دستگاه
[ 334 ]
ماكياولىها گشتند .
2 مقامجويى و رياست پرستى براى كسانى كه با وضع روحى على ( ع ) آشنايى داشتند ، بخوبى ثابت شده بود كه او مقام و رياستپرستى را نوعى از بيمارى مىداند كه از تورم « خودطبيعى » ناشى مىگردد . او خود كه از اين بيمارى مهلك گريزان است ، چگونه روا خواهد ديد كه ديگران را به آن مرض كشنده مبتلا بسازد پس اين عامل هم نمىتوانست در انتخاب على ( ع ) دخالتى داشته باشد . يكى از شواهد كاملا روشن براى اثبات عدم دخالت عامل مقام و رياست در انتخاب على ( ع ) فرار ناجوانمردانه طلحه و زبير از بيعت با على ( ع ) و برپاكردن غائله جنگ جمل بود كه تاريخ نشان مىدهد . مقامپرستان با اينكه على را بخوبى ميشناختند و مىدانستند كه اين خليفةاللّه پس از پيامبر اكرم ( ص ) انسانيت را در معرض سوداگرى در مقابل مقام و رياست قرار نخواهد داد . [ چون اين پديده خانمانسوز لذيذترين طعمه خود حيوانى آدميان است ، ] به احتمال ضعيف كه شايد على با اشتغال به خلافت خود را مجبور به سازشكارى به بيند و مقام دلخواه آنان را براى آنان تأمين نمايد ، در انتخاب او شركت كردند .
3 تأثير شخصيتها اين عامل را به دو گونه مىتوان تصور نمود :
يك قرارگرفتن تحت تأثير شخصيتهايى رشديافته كه اميال و خواستههاى حيوانى خود را كاملا مهار و تعديل نموده طعم عظمت و كمال انسانى را چشيدهاند .
تأثير اين شخصيتها در سرنوشت اجتماعات ، نه تنها مضر نيست ، بلكه صد درصد به نفع آنها است ، شخصيتهايى امثال :
سلمان و مالكاشتر و عمار بن ياسر و محمد بن ابى بكر و هاشم مرقال و حجر بن عدى و اويس قرنى و ميثمتمار [ كه بجهت انسانشناسى عميقى كه داشتهاند ، در جاذبيت شخصيت على بن ابيطالب ( ع ) قرار گرفته بودند ] ، راهنمايان بسيار باارزشى براى مردم آن دوران بودند و ايكاش مردم در همه دورانها و جوامع تحت تأثير اينگونه شخصيتها ، سرنوشت حيات اجتماعى خويش را تعيين نمايند . سلطه اين افراد بوسيله شمشير بر طبيعت معمولى مردم نيست ،
[ 335 ]
بلكه سلطه آنان بوسيله عقول نافذ و وجدانهاى پاكشان بر عقول و وجدانهاى آزاد انسانى مىباشد .
دو قرارگرفتن تحت تأثير شخصيتهاى نيرومند ، مانند گنجشگ ضعيف در مقابل كام اژدها . اين تأثير ناشى از عامل جبرى نيروست كه تاكنون با تكيه به تنازع در بقا ، راه انسانها را براى هر گونه اصلاح سدّ كرده است .
تأثير شخصيتها در انتخاب على بن ابيطالب عليه السلام به زمامدارى از نوع اول بوده است . اين نه تنها يك اتفاق نيكو درباره يك حادثه شخصى تاريخى بوده است ، بلكه با نظر به ناتوانى مردم معمولى از تعيين سرنوشت حيات اجتماعى خود ، راهى بهتر از اين براى اصل پديده حاكميت ديده نمىشود . اين نكته را نبايد فراموش كنيم كه شخصيتهاى تعيين كننده سرنوشت حيات اجتماعى بايستى واجد آن شرايط اساسى باشند كه « افلاطون » بعنوان شرايط زمامدار مطرح كرده است ، زيرا تنها شخصيتهايى كه واجد آن شرايطند ، مىتوانند ، شايستگى زمامدار حكيم و دارا بودن او را به شرايط مزبور درك كنند .
عقلگردى عقل را دانى كمال
عشق گردى عشق را بينى جمال