منابع خطبه شقشقيه
عدهاى از فضلاى اهل سنت استناد اين خطبه را به امير المؤمنين عليه السلام انكار كردهاند ، دليل اساسى آنان شكوه و توبيخ و نارضايتى سختى است كه در اين خطبه درباره خلفاء ابراز شده است . براى اثبات اينكه خطبه شقشقيه از خود امير المؤمنين است ، تحقيقات فراوانى به وسيله دانشمندان صورت گرفته است . از آنجمله علامه فقيد آقاى « شيخ عبد الحسين » امينى در كتاب الغدير با تتبّع عميق و نقل منابع اين مسئله را مطرح كردهاند . ما در اين مبحث از تحقيق و تتبع آن فقيد استفاده مىكنيم : گروهى از نقلكنندگان خطبه ، قبل از سيد رضى :
1 حافظ يحيى بن عبد الحميد الحمانى ( 228 ) [ 2 ] 2 ابو جعفر دعبل الخزاعى
-----------
( 1 ) مصادر نهج البلاغه و اسانيده عبد الزهراء الحسينى الخطيب ج 1 ص 27 تا 37 .
( 2 ) تاريخى كه در ميان پارانتزها تعيين شده است ، سال وفات است .
[ 304 ]
( 246 ) دعبل اين خطبه را از ابن عباس نقل كرده است 1 3 ابو جعفر احمد بن محمد برقى ( 274 يا 280 ) 4 ابو على جبائى شيخ معتزله ( 303 ) 5 ابو القاسم بلخى يكى از مشايخ معتزله ( 317 ) 6 ابو عبد العزيز جلودى ( 332 ) 7 ابو جعفر ابن قبه معاصر ابو القاسم بلخى 8 حافظ سليمان بن احمد طبرانى ( 360 ) 9 ابو جعفر ابن بابويه قمى ( 381 ) 10 ابو احمد حسن بن عبد اللّه العسكرى ( 382 ) .
گروه ديگرى از علماى اسلامى اگر چه پس از سال 400 ( تاريخ جمعآورى نهج البلاغه ) خطبه شقشقيه را نقل كردهاند ، ولى باضافه اينكه نهج البلاغه سيد رضى را منبع و مأخذ خود قرار ندادهاند ، اسناد جداگانهاى براى صحت انتساب خطبه آوردهاند :
1 قاضى عبد الجبار معتزلى ( 415 ) در كتاب المغنى 2 حافظ ابو بكر بن مردويه ( 416 ) 3 وزير ابو سعيد آبى ( 422 ) در كتاب نثر الدرر و نزهة الاديب 4 شريف مرتضى علم الهدى ( 436 ) .
توضيح شريف مرتضى پس از نقل مقدارى از جملات خطبه در كتاب شافى ص 203 مىگويد : اين جملات مشهور است . و پس از نقل جملات ديگرى در ص 204 مىگويد : اين جملات معروف است .
5 شيخ طوسى ( 460 ) در كتاب امالى ص 327 از ابو الفتح هلال بن محمد بن جعفر حفار 6 ابو الفضل ميدانى ( 518 ) در مجمع الامثال ص 383 .
اين شخص مىگويد : اين خطبه معروف به شقشقيه است ، زيرا هنگامى كه امير المؤمنين ( ع ) سخنش را قطع كرد ، ابن عباس گفت :
يا امير المؤمنين كاش سخن را از همانجا كه قطع كردى ادامه ميدادى ،
حضرت فرمود :
هيهات ، اى فرزند عباس ، شقشقهاى بود كه با هيجان برآمد و خاموش گشت 2 .
7 ابو عبد اللّه مفيد ( 412 ) مىگويد : جماعتى از اهل نقل با اسناد مختلفى
-----------
( 1 ) امالى شيخ طوسى ص 237 .
-----------
( 2 ) الغدير ج 7 ص 82 تا 84 .
[ 305 ]
از ابن عباس اين خطبه را نقل كردهاند 1 .
8 قطب الدين راوندى ( 573 ) از طريق ابن « مردويه » و طبرانى مىگويد :
من در دو مورد اين خطبه را مدتى پيش از تولّد رضى ديدهام : در كتاب الانصاف ابو جعفر بن قبه شاگرد كعبى يكى از شيوخ معتزله كه وفاتش پيش از تولد رضى بوده است و نسخهاى كه در آن ، خط وزير ابو الحسن بود و تاريخ آن شصت سال و اندى پيش از ولادت رضى بوده است 2 .
لغتدانان بزرگ ادبيات عرب مانند « ابن منظور » در لسان العرب و « فيروز آبادى » در قاموس و « ابن اثير » در نهايه در ماده شقشقيه استشهاد مىكنند به جمله تلك شقشقة هدرت ثم قرت كه در آخر خطبه در جواب ابن عباس آمده است .
فيروز آبادى با اين تعبير مىگويد :
« و الخطبة الشقشقيّة العلويّة » .
اين تعبير بخوبى اثبات مىكند كه خطبه شقشقيه بسيار معروف بوده است و اهل تتبع مىدانند كه درباره كلام يا خطبه يا نامهاى كه تنها يك فرد از شخصيتى نقل كند ، تعبير فوق را نمىآورند .
اين تعبير بخوبى اثبات مىكند كه خطبه شقشقيه بسيار معروف بوده است و اهل تتبع مىدانند كه درباره كلام يا خطبه يا نامهاى كه تنها يك فرد از شخصيتى نقل كند ، تعبير فوق را نمىآورند .
آنچه بعضى اهل سنت را وادار كرده است كه استناد خطبه شقشقيه را به امير المؤمنين ( ع ) انكار و يا مورد ترديد قرار بدهند ، چنانكه اشاره كرديم ،
توبيخ و اعتراضات شديد است كه در اين خطبه درباره بعضى از صحابه مشاهده مىشود . بررسى اين مسئله اينست كه امير المؤمنين عليه السلام بارها در خطبهها و نامهها و ساير كلماتش از صحابه پيغمبر اكرم ( ص ) تجليل نموده است . مانند :
لقد رأيت اصحاب محمّد صلّى اللّه عليه و آله فما ارى احدا منكم يشبههم . . .
( من اصحاب محمد ( ص ) را ديدهام ، كسى را از شما نمىبينم كه شباهتى بآنان داشته باشد ) .
-----------
( 1 ) مصادر نهج البلاغه ج 1 ص 312 چاپ بيروت .
-----------
( 2 ) مأخذ مزبور ص 314 .
[ 306 ]
و اوصيكم باصحاب محمّد الّذين لم يحدثوا حدثا و لم يأووا محدثا و لم يمنعوا حقّا فإنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله اوصانا بهم و لعن المحدث منهم و من غيرهم 1 ( شما را به اصحاب محمد ( ص ) توصيه مىكنم ، اصحابى كه بدعتى در دين بوجود نياوردهاند و به بدعت گذاران پناهى ندادهاند و حقى را ممنوع نساختهاند ،
زيرا رسول خدا ( ص ) آنان را به ما توصيه فرموده ، بدعتگذاران از صحابه و غير صحابه را لعنت كرده است ) .
بنابراين امير المؤمنين عليه السلام نه تنها كمترين اهانتى بر صحابه پيامبر نميكند ،
بلكه آنان را مطابق دستور پيامبر و آيات قرآنى و مشاهداتى كه خود درباره صحابه داشته است ، كاملا تعظيم و تمجيد ميفرمايد ، پس هر صحابهاى از نظر على توبيخ نشده است . ابن ابى الحديد كه از بزرگان علماى اهل سنت و از رؤساى معتزله است .
در اسناد خطبه شقشقيه و ساير جملات مشابه آن كه از امير المؤمنين ( ع ) به ثبوت رسيده است ، ترديد نمىكند . بلكه مىكوشد اعتراضات امير المؤمنين ( ع ) را درباره خلفا چه در اين خطبه و چه در سخنان ديگرش تأويل و تفسير نمايد . روش علمى و عقيدتى ابن ابى الحديد در خطبه مورد بحث چنين است كه ما ترجمه ميكنيم :
« اگر گفته شود : نظر خودتان را درباره اين كلام ( خطبه شقشقيه ) توضيح بدهيد ، آيا صريح اين كلام چنين نيست كه آنان ظلم كردند و امر خلافت را غصب نمودند ؟ پس سخن شما در اين مسئله چيست ؟ اگر اين حكم را درباره آنان بپذيريد ،
طعن به آنان زدهايد و اگر نپذيريد ، على ( ع ) را مورد طعن قراردادهايد كه ظلم كردن آنان را بازگو نموده ، به كارى كه كردهاند ، بدگوئى نموده است ؟
در مقابل اين اعتراض گفته مىشود : امّا گروه اماميه از شيعه ، الفاظ موجود در خطبه شقشقيه را به معانى ظاهر آنها مىگيرند و مىگويند :
-----------
( 1 ) المستدرك ج 3 ص 343 خاتمه ، نقل از دعائم الاسلام قاضى نعمان مصرى .
[ 307 ]
پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله بر خلافت امير المؤمنين نصّ صريح فرموده ،
و آنان حق على را غصب كردهاند . امّا هممكتبان ما ( گروه معتزله از اهل سنت ) مىتوانند بگويند :
چون امير المؤمنين عليه السلام افضل و شايستهتر از ديگران به خلافت بوده است و با اينحال او را رها كرده ، كسى را گرفتند كه نه در فضيلت مساوى او بوده و نه در جهاد و علم و عظمت و شرف به پايه او ميرسيد ، لذا بكار بردن الفاظ تند و بيان مطالب اعتراضآميز درباره خلفاء امكانپذير است ، اگر چه شخصى كه خليفه ناميده شده است ، عادل و با تقوى بوده و بيعت با او صحيح بوده باشد .
مگر نمىبينى كه گاهى در يك شهر دو فقيه وجود دارد كه يكى از آن دو بجهت داشتن امتيازات زياد بديگرى برترى دارد و با اينحال سلطان آن ديگرى را به قضاوت نصب مىكند كه از فقيه اول از نظر علمى ناقصتر است . در نتيجه فقيهى كه مقام علمى او بالاتر است احساس ناراحتى و درد مىكند و گاهى دهان به گله و شكايت مىگشايد ، اين ناراحتى و شكايت نه طعن و تفسيق قاضى كم علم مىباشد و نه حكم به ناشايستهبودن او . بلكه گله و شكايتش معلول كنار گذاشتن او از قضاوت است . با اينكه شايستهتر و باصلاحيتتر بوده است . و اين پديدهايست كه در طبيعت بشر نفوذ دارد و در اصل غريزه و فطرت سرشته شده است . و چون اصحاب ما به صحابه خوشگمان هستند ، لذا هر كارى كه از آنان سرزده باشد آن را صحيح و درست تلقى مىكنند . صحابه پيغمبر مصلحت اسلام را در نظر گرفتند و از بروز فتنه و آشوبى وحشت داشتند كه نه تنها خلافت را از بين مىبرد ، بلكه نبوت و ملت اسلام را نابود مىكرد ، بدينجهت بوده است كه از على بن ابيطالب ( ع ) كه افضل و اشرف و شايستهتر از همه بوده است ، دست برداشتند و خلافت را در شخص ديگر كه درجهاى از فضيلت داشت ، منعقد ساختند ، لذا مجبور شدند كه الفاظ امير المؤمنين را در خطبه شقشقيه تأويل نمايند آن امير المؤمنين كه او را در جلالت و عظمت نزديك به نبوت مىدانند . . . » 1 .
-----------
( 1 ) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد تحقيق محمد ابو الفضل ابراهيم ج 1 ص 156 و 157 چاپ دار احياء الكتب العربية .
[ 308 ]
در اين مبحث