موجودات در مجراى قانونى خود ميافتند
بروز و نمود موقعيت اجزاء و روابط عالم طبيعت را در مجراى حركت و تحول مشخص و معين فرموده است . و اين تعين موجب شده است كه موقعيت اجزاء و روابط طبيعت در زمان معين بروز كند . مثلا روييدن نباتات و طراوت آنها در فصل بهار بروز مىكند . نطفه آدمى در جنين مادر در هر يك از زمانهاى معين شكل خاص بخود مىگيرد ، مانند علقه ، مضغه ، و غيره . . . مواد معدنى بجهت ضرورت تفاعلات تدريجى در هر زمان وضع مخصوصى پيدا مىكند . همچنين وضع ستارگان در حال انبساط و ذرات بنيادين طبيعت در حال جريان در مدارهاى خود . اين بروز و نمودهاى تدريجى موقعيتها در اجزاء و روابط طبيعت ، معلول تأثير متقابل است كه از جمله بعدى و لائم بين مختلفاتها برمىآيد . خداوند سبحان حقايق مختلف و متضاد را در مجراى حركت اشياء چه از فساد و تلاشى رو به كون حقايق مختلف و متضاد را در مجراى حركت اشياء چه از فساد و تلاشى رو به كون و چه از تركب رو به فساد و تلاشى طورى تعبيه نموده است كه هستى و نيستى آنها در وضع يكديگر تأثير و تأثر بوجود بياورد ، بطورى كه :
بهر جزئى ز كل كان نيست گردد
كل اندر دم ز امكان نيست گردد
جهان كل است و در هر طرفة العين
عدم گردد و لا يبقى زمانين
[ 95 ]
دگرباره شود پيدا جهانى
بهر لحظه زمين و آسمانى
جهان چون خط و خال و چشم و ابروست
كه هر چيزى به جاى خويش نيكوست
اگر يك ذره را برگيرى از جاى
خلل يابد همه عالم سراپاى
شيخ محمود شبسترى پل لانژون فيزيكدان مشهور مىگويد : اگر بگويم :
« اگر چمدانم را در روى ميز حركتى بدهم ، اين حركت ناچيز در همه كهكشانها اثرى خواهد داشت ، شدت ارتباط ميان اجزاى طبيعت به حدّيست كه شما بايستى از نظر علمى بپذيريد » .
اين مسئله از نظر علمى و فلسفى سخت مورد اختلاف است كه آيا حركت و تحول اشياء موجب بروز تنوع در آنها است يا تنوع اشياء در حال ارتباط ، حركت و تحول را بوجود مىآورد ؟ بدانجهت كه هيچ يك از طرفين نزاع ، دليل علمى يا فلسفى قاطع براى خود نمىيابند ، لذا هر كسى پاسخ مسئله را با مقدارى از قضاياى ذوقى مطرح مىكند .
بهر حال آنچه كه از جملات امير المؤمنين عليه السلام برمىآيد ، اينست كه جريان اشياء كه با داشتن اختلاف در ماهيت و خواص با يكديگر ارتباط برقرار مىكنند ، از روى نظم و قانون بوده و داراى سيستم كاملا حساب شدهايست كه باعث مىشود بروز و نمودها در زمانهاى مخصوصى صورت بگيرد . جريان محاسبه دقيق و سيستماتيك در جهان هستى و چهره رياضى دستگاه طبيعت را از آيات فراوانى ميتوان استفاده كرد . از آنجمله :
1 اِنَّا كُلَّ شَيْىءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ 1 .
( ما همه چيز را در اندازه معين آفريدهايم ) .
2 وَ كُلَّ شَيْىءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ 2 .
-----------
( 1 ) القمر آيه 49 .
-----------
( 2 ) الرعد آيه 8 .
[ 96 ]
( و همه چيز در نزد او اندازه معينى دارد ) .
3 وَ خَلَقَ كُلَّ شَىْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْديراً 1 .
( و او همه چيز را آفريد و اندازه آنها را تعيين نمود ) .
4 وَ كُلَّ شَيْىءٍ اَحْصَيْناهُ فى اِمامٍ مُبينٍ 2 .
( و هر چيزى را در لوحه آشكار [ يا در دل پيشواى الهى آشكار ] شمارش نموديم ) .
5 وَ اِنْ مِنْ شَيىءٍ اِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ اِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ 3 .
( و هيچ چيزى [ در عالم هستى ] وجود ندارد ، مگر اينكه خزينهها و منابع آن در نزد ما است و ما آن را به جريان نمىاندازيم مگر باندازه معين ) .
6 قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْىءٍ قَدْراً 4 .
( خداوند براى هر چيزى اندازهاى قرار داده است ) .
7 وَ كُلِّ شَيْىءٍ اَحْصَيْناهُ كِتاباً 5 .
( و هر چيز را به كتاب شماره كردهايم ) .
8 وَ اَحْصى كُلَّ شَيْىءٍ عَدَداً 6 .
( و عدد همه چيز را شمارش كرده است ) .
9 اِنَّ اللَّهَ كانَ عَلى كُلِّ شَيْىءٍ حَسيباً 7 .
( قطعا ، خداوند حسابگر همه اشياء است ) .
-----------
( 1 ) الفرقان آيه 2 .
-----------
( 2 ) يس آيه 12 .
-----------
( 3 ) الحجر آيه 21 .
-----------
( 4 ) الطلاق آيه 3 .
-----------
( 5 ) النبأ آيه 29 .
-----------
( 6 ) الجن آيه 28 .
-----------
( 7 ) النساء آيه 86 .
[ 97 ]
ما اين مبحث را كه با جمله « چهره رياضى دستگاه طبيعت » مطرح كرديم ،
بملاحظه دورى از افراط گرى بعضى از فيزيكدانان ايدهآليست بود كه گمان ميكنند :
جهان يك حقيقت رياضى محض است و داراى واقعيت ماوراى ذهن درككننده ( سوبژگتيو ) نمىباشد . اين جمله را از جى . اچ . جينز دقت كنيم :
« گرنكر درباره حساب گفته است : خدا اعداد صحاح را آفريد و بشر بقيه حساب را . در همين زمينه شايد بتوان گفت : كه در فيزيك خدا رياضيات را آفريد و بشر بقيه را » 1 .
اين افراط در مقابل تفريطى است كه از گروهى از رئاليستها ديده ميشود كه مىگويند : هرچه هست واقعيت « جز من » است ( اوبژگتيو ) و ذهن بشر در اين ميان كار آيينهاى محض را انجام مىدهد . نه آن افراط صحيح است و نه اين تفريط .
چقدر جاى تأسف است كه هنوز فيزيكدانان و فلاسفه نتوانستهاند تكليف خود را با شىء براى من و شىء براى خود تصفيه نمايند و در نتيجه بافراط و تفريطهاى فلسفى و ايدهئولوژيك دچار شدهاند . همين جينز در صفحه پيشين ( 32 و 33 ) مىگويد :
« بدين نحو و انحاء مشابهى پيشرفت علم بخودى خود نشان داد كه براى توصيف طرز كار طبيعت ، پرده مصورى كه اشكال و صور آن مأنوس و قابل درك افكار محدود ما باشد نمىتواند وجود داشته باشد . مطالعه فيزيك ما را به طرز تفكر تحققى ( پوزى تيويست ) رسانيده است ، ما هرگز نمىتوانيم درك كنيم كه حوادث چه هستند ، بلكه بايد به وصف شبكه ترتب حوادث بمدد رياضيات اكتفا كنيم . مادام كه بشر حواس ديگرى غير از آنچه فعلا داراست ، در اختيار نداشته باشد ، هدف ديگرى در اين زمينه ممكن نيست . علماى فيزيك كه در صدد فهم طبيعتاند ، ممكن است در رشتههاى مختلف و با روشهاى گوناگون كار كنند . اين يك مىكند ، آن يك ميكارد و ديگرى ميدرود ، ولى سرانجام خرمن آنها يك دسته فرمول رياضى است .
اين فرمولها هرگز نفس طبيعت را توصيف نمىنمايند ، فقط ملاحظات ما را در باره طبيعت بيان مىكنند . مطالعات ما هيچگاه نمىتواند ما را به حقيقت واصل كند ،
-----------
( 1 ) فيزيك و فلسفه جى . اچ . جنيز ترجمه آقاى عليقلى بيانى ص 34 و 35 .
[ 98 ]
ما هرگز نمىتوانيم به وراى آثارى كه واقعيت خارج در ذهن ما نقش مىبندد ،
نفوذ كنيم » .
در چند مورد از جملات فوق بخوبى روشن مىشود كه اعتقاد به واقعيت براى خود ( جز خود ) حتى خود جينز را هم رها نمىكند ، نهايت امر اينست كه اين واقعيت با وسيله ديگرى جز حواس و وسايل منعكسكننده واقعيات مطابق ماهيت خود و عينك رياضى در حوزه درك ما قرار نمىگيرد . پس نتيجه فلسفه علمى اين مسئله چنين است كه واقعيت براى ما از كانال يا كانالهاى مشخصى عبور مىكند .