آيا توحيد با هوىپرستى و گرايش به فريبكارىهاى شيطان سازگار است ؟
بيك معناى عمومى مىتوان گفت : هر موضوعى كه همه سطوح روانى آدمى را اشغال نمايد ، چه آن موضوع موجود انسانى باشد و چه غير انسانى ، مخالف توحيد واقعى است . اين جمله را با عبارت ديگرى هم ميتوان بيان كرد و آن اينست كه هر موضوعى كه بتواند همه نيروها و استعدادها و غرايز آدمى را بدنبال خود بكشد ، در حقيقت نوعى معبود تلقى مىشود ، زيرا در اين دنيا هيچ موضوع جالبى وجود ندارد كه بتواند همه خواستهها و استعدادهاى انسانى را برده خود قرار بدهد و بدنبال خود بكشد . اين وضع پست موقعى بوجود مىآيد كه حتى عوامل كمالجويى و مطلقگرايى آدمى هم بزنجير موضوع مفروض كشيده شود ،
در اين صورت است كه موضوع جنبه معبوديت هم بخود مىگيرد . خداوند متعال در آياتى از قرآن مجيد اينگونه پرستشها را توبيخ فرموده است . از آنجمله :
1 اَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلهَهُ هَواهُ وَ اَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ 1 .
( آيا ديدى آن كسى را كه هواى خود را معبود خويشتن قرار داد و خدا با علم به حال او ، وى را گمراه نمود ، يا او با علم به حال خويشتن ، خود را گمراه كرد ) .
2 اَلَمْ اَعْهَدْ اِلَيْكُمْ يا بَنىِ آدَمَ اَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ اِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ 2 .
-----------
( 1 ) الجاثيه آيه 23 و مضمون در الفرقان آيه 43 .
-----------
( 2 ) يس آيه 60 .
[ 56 ]
( اى اولاد آدم ، مگر من با شما پيمان نبستم كه شيطان را عبادت نكنيد ، زيرا او دشمن آشكار شما است ) .
مسلم است كه هر انسان عاقلى كه از ماهيت هوىپرستى و تبعيت از اغواهاى شيطانى و نتايج تباهكننده آن دو ، اطّلاع دارد ، نمىتواند آن دو را مورد عبادت واقعى كه از احساس عظمت معبود و وابستگى وجودش به او ناشى مىگردد ، قرار بدهد . ولى پيروى از تمايلات حيوانى يك پديده بيطرف نيست كه احساسات و نيروهاى آدمى را به سود خود مختل ننمايد ، بلكه اين تمايلات در صورت پىگيرى دائمى ، تدريجا سلطه خود را به همه اجزاء و فعاليتهاى درونى مىگستراند و نخست آگاهى و هشيارى را مختل ميسازد و با اختلال در آگاهى و هشيارى چهرههاى واقعى موجودات برونى و حقايق درونى زير پردههاى ظلمانى هوىپرستى پوشيده مىشود . و چنانكه گفتيم :
در اين هنگام موضوعى كه همه سطوح « من » را اشغال مينمايد ، عوامل گوناگون لذت طبيعى است كه مانند بردهها دنبالش مىگردد ، انديشهها و تجسيمات و تعقل و تداعى معانىها و اراده و اشتياق به اكتشاف موضوعات جديد و كاوشها و . . .
همه و همه هدفى جز لذت نمىشناسد . موقعى كه لذت و خودخواهى هدف حيات تلقى شد ، شكل تفسيركننده حيات بخود مىگيرد ، در نتيجه مبدء و مقصد و مسير حركت اين آدمى چيزى جز لذتجويى و خودخواهى نخواهد بود . اينست معناى آنكه هوى و هوس خداى اين انسان ، و شيطان معبود او قرار گرفته است . 15 ، 16 و كمال توحيده الإخلاص له ( حد اعلاى توحيد او اخلاص به مقام كبريائى او است ) در تفسير كلمه اخلاص در اين جمله دو نظريه وجود دارد :
نظريه يكم اخلاص تكاملى انسان چنين است : حدّ اعلاى توحيد خداوندى بدون اخلاص بمقام ربوبى او امكان پذير نيست ، باين معنى كه مادامى كه كمترين تمايلى در درون آدمى به موضوعات ديگرى باشد ، توحيد او به حدّ اعلا نرسيده است . بايستى دل انسان موحّد از همه عوامل جلبكننده اعراض نموده و متوجه
[ 57 ]
پيشگاه احديت گردد .
نظريه دوم از ابن ابى الحديد است كه ميگويد : با نظر به جملات بعد از جمله مورد تفسير ، مقصود خالص دانستن ذات خداوندى از تجسّم و عوارض و لوازم تجسم است .
هر دو نظريه را ميتوان در تفسير جمله مورد بحث تطبيق نمود ، ولى گفته ابن ابى الحديد با مضامين جملات بعدى خطبه مناسبتر است ، زيرا در جمله بعدى كمال اخلاص را نفى صفات معرفى مينمايد . لذا توضيح جمله چنين ميشود كه ذات احديت از هر گونه صفت و معانى كه موجب تركب ذات خواهد بود ، برى و منزه است ،
چه آن اوصاف و معانى قديم فرض شود ، چنانكه اشاعره مىگويند و چه حادث .
و بهر حال آنچه كه علت براى نفى صفات از ذات الهى است ، تركب است كه با احديت ذات پروردگار سازش ندارد .