در امر آفرينش نيازى به انديشه و حركت ندارد
اين هم مقايسهاى است كه انسان ميان كارهاى خود و فعاليتهاى خداوندى براه مىاندازد كه حتما خدا هم مانند ما انسانها پيش از آفرينش هستى و بجريان انداختن آن انديشهها كرده و تأملها نموده و سپس دست به تجربه و آزمايش زده سالها يا قرنها گذشته تا فعاليتهاى ناهماهنگ و مشوش فكرى خود را تنظيم و از انديشههاى منطقى و تجربههاى حسّى خود ، براى آفرينش نتايج مثبت بدست آورده و سپس هستى را ايجاد كرده ، بجريان انداخته است ما بايستى نخست علت احتياج به تفكر و تجربه و هماهنگ ساختن جريانات پراكنده ذهن را مورد توجه قرار بدهيم ، سپس ببينيم آيا درباره عمل خدا اين مقدمات نيز ميتواند مورد نياز بوده باشد يا نه ؟
موقعى براى ما انسانها حقيقتى بعنوان هدف مطرح مىگردد كه رسيدن به آن ،
يا سودى به ما مىرساند يا ضررى را از ما دور مىكند . و چنانكه در مجلد اول در مباحث هدف و وسيله گفتيم :
همواره ميان موقعيتى كه ما داريم و حقيقتى كه براى ما هدف تلقى شده است كم و بيش فاصلهاى وجود دارد و اين فاصله ناشى از نياز به انديشهها و تجربهها و هماهنگ ساختن افكار و توسل به ابزار و آلات و گذشت زمان و جريانات قوانين طبيعت است كه بايستى از ميان برداشته شوند ، تا هدف مفروض براى ما قابل وصول گردد ، و اين علّت بهيچ وجه در مقام شامخ ربوبى وجود ندارد . زيرا :
اولا هيچ هدفى براى خداوند كه سودى به او برساند يا ضررى را از او دفع كند ، قابل تصور نيست ، چون فرض چنين هدف مستلزم نقص و احتياج خداوندى مىباشد پس اين كه هدف و كار خداوندى از نظر سود و زيان بايستى مورد تأمل و موازنه قرار بگيرد ، امكانناپذير است .
ثانيا ميان خداوند و خواسته او هيچگونه فاصلهاى وجود ندارد ، تا مرتفع
[ 94 ]
كردن آن ، نيازى به تفكر و تجربه داشته باشد . براى بوجود آمدن خواسته او يك مشيّت لازم است كه لباس تحقق بپوشد ، حتى اگر بگوئيم : يك لحظه مشيت براى بوجود آمدن خواسته او كفايت مىكند ، مسامحهاى ناشى از دخالت زمانسنج مغز ما در اين مورد است .
باضافه اينكه واحدهاى انديشه و تجربه براى روشن كردن مجهولات است و فرض اينست كه كمترين حقيقتى براى آن ذات داناى مطلق تاريك نيست و حتى روشنگرى وسايل ذهنى و عينى براى روشن كردن مجهولات خاصيتى است كه خدا به آن وسايل عنايت فرموده است . 38 ، 39 احال الاشياء لأوقاتها و لائم بين مختلفاتها ( موجودات را در مجراى قانونى اوقات خود به جريان انداخت و حقايق گونهگون را در عالىترين نظم هماهنگ ساخت ) .