اعتراض سوم
چگونگى اثبات واقعيت درك است كه در نظريه « بركلى » امكانپذير نمىباشد . به توضيح اينكه اگر ملاك وجود واقعيات درك من بوده باشد ،
انسان جز در مواردى كه آگاهى به درك خود درباره اشياء دارد ، داراى درك نيست ،
بعبارت ديگر واقعيت درك انسانى منحصر به دركهاى مركب مىشود كه عبارت است از درك كردن اينكه من فلان موضوع را درك مىكنم . در صورتى كه نود و نه درصد ادراكات ما بسيط است ، يعنى ما بجريان درك شىء قناعت مىكنيم ، و در اين باره كه همان پديده درك را هم مورد درك قرار بدهيم ، كمترين عمل ذهنى انجام نمىدهيم . بلكه بايستى گفت حالات درك مركب در ذهن ما استثنائى است . وقتى كه اكثريت قريب باتفاق دركهاى ما واقعيت نداشته باشد ، ملاك وجود اشياء منتفى ميگردد اين همان نظريه ايدهآليسم اوّلى است كه حتى بركلى هم از آن وحشت دارد .