3 پيمان ابلاغ رسالت
معظمترين پيمانى كه ممكن است تصور شود ، پيمانى است كه خداوند از پيامبران براى پذيرش وحى و ابلاغ حقايق وحى شده به انسانها مىگيرد . بديهى است كه بايستى وحى بر دلى وارد شود كه از هر گونه خس و خاشاك هوى و هوس و خودخواهىها پاك و منزّه باشد و اندك آلودگى درونى مجراى آبحيات وحى را تيره و
-----------
( 1 ) الانعام آيه 93 .
[ 184 ]
تار مىسازد . مسلم است كه پيامبران در رسانيدن حقايق وحى شده به مردم ، بايستى بهمه گونه گذشت و فداكارى تن در دهند .
در حقيقت وضع حياتى يك پيامبر چنين است كه زندگى خود را بر مبناى رسالت تلقى كند . او در عين حال كه يكى از انسانها است و داراى زندگى طبيعى است ،
واسطه كاملا امين براى ابلاغ رسالت از طرف خداوند متعال است .
شايد بتوان گفت كه : سختترين فداكارى را كه بايستى در پيمان با خدا بپذيرد ، دخالت ندادن خودخواهى در امر رسالت است . در آيه زير دقت شود :
وَ اِنْ كادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذى اَوْحَيْنا اِلَيْكَ لِتَفْتَرِىَ عَلَيْنا غَيْرَهُ وَ اِذاً لاَتَّخَذُوكَ خَليلاً . وَ لَوْ لا اَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ اِلَيْهِمْ شَيْئاً قَليلاً . اِذاً لَأَذَقْناكَ ضِعْفَ الْحَياةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنا نَصيراً 1 .
( آن تبهكاران مىخواهند در آنچه كه بتو وحى كردهايم ، ترا متزلزل سازند ، تا غير از آن را كه بتو وحى كردهايم بما افتراء بگويى . در اينصورت ترا براى خويشتن دوست اتخاذ مىكردند . و اگر ما ترا تثبيت نمىكرديم نزديك بود كه اندكى به آنان تكيه كنى . اگر تمايلى به آنان نشان مىدادى دو برابر [ عذاب ] زندگى و مرگ گنهكاران را بتو مىچشانديم ، ديگر از ما يارى براى خود نمىيافتى ) .
مسلم است كه پيامبر اكرم ( ص ) از ميل به خواستههاى مشركين و كفار و تكيه به آنان ، بكلى پاك و منزه بوده است و آيات متعددى آن بزرگوار را از اينگونه اميال نهى نموده است و او را بداشتن خوددارى از آلودگى ياد نموده است .
بنابراين مقصود از آيه مورد بحث ، هشدار جدّى به آن پيمانى است كه پيامبر در امر رسالت با خدا بسته و پذيرفته است كه آنچه را كه باو وحى شده است ،
بدون اندك تغييرى بانسانها ابلاغ نمايد .
داستانى را در مورد نزول آيه فوق نقل كردهاند كه « گروهى از بزرگان عرب پيش پيامبر آمده و تقاضا كردند كه تو از بدگوئى و اهانت به خدايان و
-----------
( 1 ) الاسرى آيه 73 تا 75 .
[ 185 ]
آرمانهاى ما دست بردار و اين بردگان و بينوايان را از خود دور كن ، تا ما بتو نزديك شويم و به مطالبى كه مىگويى گوش فرا بدهيم .
پيامبر اكرم ( ص ) بجهت اشتياق به سرعت پيشرفت اسلام ، به تفكيك جلسه آن بزرگان از بردگان و بينوايان ، ابراز تمايل مىكند و در اين حال آيه فوق نازل مىشود و پيامبر آن اشراف را از خود طرد مىكند » ما در اصل اين داستان بحثى نمىكنيم . گفته شده است : بر فرض صحيح بودن آن ، اشكال قانونى درباره تمايل پيامبر ديده نمىشود ، زيرا عامل اين ميل هوى و خودخواهى نبوده است . بلكه سرعت پيشرفت اسلام و برداشتن موانع از راه رسالت خود بوده است . بهر حال خداوند متعال ، در اين آيه مباركه با يك هشدار جدّى پيامبر را درباره پيمان رسالت مورد خطاب قرار داده است . 110 ، 112 ، 113 ، 114 ، 115 فَبَعَثَ فيهِمْ رُسُلَهُ وَ واتَرَ اِلَيْهِمْ اَنْبِيائَهُ لِيَسْتَأدُوهُمْ ميثاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكَّرُوهُمْ مَنْسِىَّ نَعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالْتَّبْليغِ وَ يُثيرُوا لَهُمْ دَفائِنَ الْعُقُولِ وَ يُرُوهُمُ الْاياتِ الْمُقَدَّرَةِ مِنْ سَقْفٍ فَوْقَهُمْ مَرْفُوعٍ وَ مِهادٍ تَحْتَهُمْ مَوْضُوعٍ وَ مَعايِشَ تُحْييْهِمْ .
( خداوند رسولانى را در ميان آنان برانگيخت و پيامبرانش را پياپى بسوى آنان فرستاد ، تا مردم را به اداى پيمان فطرى كه با آفريدگارشان بسته بودند ، وادار نمايند و نعمت فراموش شده او را بيادشان بياورند . و با تبليغ دلايل روشن وظيفه رسالت را بجاى آورند . و نيروى مخفى عقول مردم را برانگيزانند . و بارور بسازند .
و آيات با عظمت الهى را كه در هندسه كلى هستى نقش بسته است به آنان بنمايانند :
آسمانهايى برافراشته بالاى سرشان و گهواره گسترده زمين زير پايشان و معيشتهايى كه حياتشان را تأمين نمايد ) .
[ 186 ]