تفسير عمومى خطبه يكم
[ 22 ]
[ 23 ]
1 الحمد للّه الّذي لا يبلغ مدحته القائلون ( سپاس خداى را كه حق ستايشش بالاتر از حدّ ستايشگران است ) .
مگر آنهمه عظمت حيرتانگيز در كاخ مجلل هستى و اينهمه امتياز و كمال بيكران در موجودى بنام انسان ، چيزى جز گسترش دمى از مشيت بىنهايت او است كه آنرا با كلمه « باش » برافروخته است ؟ مگر بساط رازدار كائنات با آن قوانين و استحكام بنياد ، و نوع انسانى با آن هوش و استعداد و وجدان و انديشه كه لحظهاى از جريانش جهانى را آباد و يا عالمى را ويران مىسازد ، چيزى جز قطره ناچيزى از اقيانوس بىپايان قدرت او است ؟ از اين رو است كه سپاس و ستايش ما درخور موجوديت ما است نه بشايستگى آن مقام ربوبى . 2 و لا يحصى نعمائه العادّون [ 1 ] ( نعمتهايش مافوق انديشه شمارشگران است ) در گذرگاههاى متنوع حيات كه نوع انسانى از آنها مىگذرد ، تا منزل نهايى آن ، همهجا خوان نعمت بىدريغش را نهاده مىبيند و آيات رحمت الهىاش را گسترده ، حتى آن انديشه و وجدان برين كه از افق اعلاى زندگى به اجزاء و روابط طبيعت كه او را در خود فرو بردهاند ، مىنگرد و آنها را آيات الهى و نعمتهاى ربّانى مىبيند ، خود نعمت عظمايى است كه آدمى از درك و ستودنش ناتوان است و شمارش آنهمه موضوعات و قوانين كه انديشه و وجدان را چنين بينايى نصيب فرموده است ، از حدّ و اندازه بيرون .
نخستين مرحله بدست آوردن انديشه و وجدان عالى كه چهره واقعى هستى
( 1 ) وَ اِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها 16 : 18 النحل آيه 18 ( و اگر بخواهيد نعمتهاى خداوندى را بشماريد ، از شمارش آنها ناتوان خواهيد گشت ) .
[ 24 ]
را براى انسان روشن بسازند و نعمت بودن اجزاء و روابط آن را با موجوديت آدمى اثبات نمايد ، پذريش آگاهىها و هشيارىها است كه از عالىترين جلوههاى حيات در وجود آدمى است . مگر نه اينست كه پذيرش و فعاليّتهاى آگاهانه با گذشت قرون و اعصار پردهها را از جلو چشمان آدمى بركنار زده و عظمتهاى بيكران طبيعته را از جهات ذرّات گرفته تا كهكشانهاى خيرهكننده روشن ساخته است ؟ آنگاه اين همه فتوحات و پيشروىهاى بهتانگيز را نخستين گام براى شناخت اين حقيقت تلقى كرده است كه « ما با شناخت طبيعت تنها خطوطى را خواندهايم كه محتوايش ماوراى خواندههاى ما است » .
و بالعكس ، فرار از هشيارىها و آگاهىها بوده است كه عالم هستى را خيال و پندار و قوانينش را خودرو و ستارگان سپهر لاجوردينش را تف سربالايى نام نهاده است كارگاه هستى براى اين دشمنان هشيارىها كه زندگى را جز تورّم « خود طبيعى » با لقمههايى از خوردنىها و جرعههايى از آشاميدنىها و لذايذى از اشباع غريزههاى حيوانى تفسير مىكنند ، چهرهاى نشان نخواهد داد كه نعمتى در آن ببينند و در شمارش و سپاسش بيانديشند ، چنانكه در امتيازات و عظمتهاى روح خويشتن هم كمترين انديشهاى نخواهند داشت .
مدّتى است بانگ افزايش نامحدود جمعيت و محدوديّت موادّ غذايى و لولهها و بدبينىها در افكار مردم فراوان انداخته است . آغاز اين بانگ از مالتوس بوده است .
اينان پس از شنيدن اين بانگ وحشتناك ، بجاى تنظيم منطقى و تعديل مشروع جمعيّت و موادّ غذايى ، به فلسفهگويىهاى بدبينانه روى آورده و حرص و ولع اقويا را براى انباشتن ذخاير زندگى تشديد كردند . برخى ديگر از جوامع را به هتك ناموس دروازه ورودى زندگى ( آلت تناسل زن و مرد ) وادار ساختند . روى محاسبات « مالتوس » ميبايست انفجار جمعيت از گرسنگى ، از خيلى مدتها پيش در كره زمين روى داده باشد ،
نه تنها چنين انفجارى رخ نداده ، بلكه طبق كاوشها و بررسىهاى علمى دوران جديد ،
[ 25 ]
معلوم شد كه از اغلب مواد كره زمين چه از خشكى باشد و چه از دريا ، ميتوان براى تغذيه بشر با اشكال گوناگون استفاده كرد .
فعاليّتهاى شيميايى در تغيير و تبديل موادّ بقدرى دامنهدار و متنوع ديده مىشود كه انسان را باين جرئت وادار مىكند كه بگويد تغذيه انسان در اين كره زمين محدوديتى ندارد .
از طرف ديگر آيات قرآنى بنياد اساسى مواد معيشت مردم را بزمين منحصر نكرده و آسمانها را هم بعنوان منابع روزى ( موادّ معيشت ) معرفى نموده است :
قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ، قُلِ الْلَّهُ : 1 .
( بآنان بگو : كيست كه شما را از آسمانها و زمين روزى مىدهد ؟ ) بگو : اللّه .
اين مضمون در شش آيه از قرآن وارد شده است . باضافه آيات ديگرى از قبيل :
اَلَمْ تَرَوْا اَنَّ الْلَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فى السَّماواتِ وَ ما فِى الْاَرْضِ : 2 .
( آيا نمىبينيد كه خداوند آنچه در آسمانها و زمين است در تسخير ( اختيار شما گذاشته است ) .
كه با صراحت كامل اثبات مىكند كه انسان مىتواند كرات ديگر را هم باضافه كره زمين در اختيار و تصرف خود بگيرد .