ضلالت و هدايت ( گمراهى و رستگارى )
اين دو مفهوم كه در همه ملل و اقوام لغتى مناسب با شرايط روانى و محيطى مخصوص بخود دارد ، از مختصات وجود قانون و وظيفه مىباشد . چنانكه اگر خطّى فرض نشود ، انحراف و راستى در مسير معنايى ندارد ، همچنين تا قانون و وظيفهاى فرض نشود ، گمراهى ( انحراف ) و رستگارى ( حركت در مسير واقعى ) ، قابل تصور نخواهد بود .
درباره ضلالت و هدايت در ميان همه ارباب اديان و اخلاقيون و حقوقدانان مباحثى بسيار فراوان صورت گرفته است . و مىتوان گفت : براى هر فرد و جامعهاى كه اصل و قانون مطرح است ، دو مفهوم متقابل ضلالت و هدايت ( سرپيچى از قانون و اطاعت از آن ) مورد توجه مىباشد .
نهايت اينست كه مكتبهايى كه خدا را از راهنمايى و تأثير در زندگى انسانها كنار مىگذارند ، دو مفهوم مزبور ( ضلالت و هدايت ) را بمعناى انحراف از وظيفه و تسليم بوظيفه تفسير مىكنند ، و آن مكتبهائى كه خدا را راهنما و مؤثر و ناظر در حيات آدميان مىدانند ، دو پديده انحراف و تسليم را به قوانين موضوعه بشرى و فرمانهاى الهى تعميم مىدهند . اگر بخواهيم ضلالت و هدايت را بطور اجمال از ديدگاه مكتبها مطرح كنيم بقرار زير خواهد بود :