اعتراض دوم
در صورتى كه اصل يك واقعيت درك شده ، ولى خصوصيات نوعى آن ، مجهول و مورد شك و ترديد باشد . مثلا جسمى را از فاصله دور مىبينيم و ميدانيم كه آن جسم جاندار است ، ولى نميدانيم كه مثلا انسان است يا اسب ،
قطعى است كه آن جسم مورد مشاهده در واقع يا انسان است يا اسب . و چون ما فاصله زيادى با آن جاندار داريم ، نوع آن براى ما مشكوك است . در اين مثال
[ 153 ]
بايستى از معتقدين اين نظريه و پيروان آن بپرسيم :
چيست آنچه كه واقعيت دارد ؟ آيا جاندار مردّد ميان انسان و اسب واقعيت دارد ؟ وجود جاندار مردّد در جهان عينى از روشنترين محالات است ، زيرا در عالم جانداران نوعى بنام انسان يا اسب وجود ندارد ، چنانكه اگر آن جسم را كه از فاصله دور مىبينيم ، ميان اسب و سنگ مردد باشد ، جاى ترديد نيست كه در ميان سنگها نوعى بنام سنگ يا اسب واقعيت ندارد ، همچنين در ميان اسبها ،
نوعى بنام اسب يا سنگ وجود ندارد .