« حرارش فی قلوب المؤمنين لا يبرد ابدا ». پس معلوم میشود فلسفه اين كارتهديد دشمن و تقبيح كارهای آنها است ، تحسين اين دسته و تشويق به ايننوع كار و تقبيح آن دسته و ايجاد نفرت [ نسبت به ] آن نوع كار ( 1 ) .البته حضرت زهرا خوشحال میشود اما از باب اينكه نيت و هدف حضرتزهرا و حضرت رسول و حضرت امير و حضرت امام حسين همه يكی است و آن« يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة »است . البتهخوشحال میشود كه به وسيله ذكر فرزندش حسين مردم در دنيا و آخرتسعادتمند شوند ، مردم در همان راهی حركت كنند كه فرزندش حسين حركتكرده است . بعد از مردن معاويه از امام حسين بيعت خواستند . در منزل حاكم مدينهحاضر شد و بيعت نكرد . روز بعد مروان حكم پاورقی : > قرآن میخوانند و پارهای حوادث كربلا را بيان میكنند و دستهای نوحهگری میكنند و گروهی ديگر مرثيه میخوانند . عرض كردم : فدايت شوم آری مننيز پارهای از آنچه فرمودی ديدهام . فرمود : سپاس خدای را كه در ميانمردم گروهی را قرار داد كه به نزد ما میآيند و ما را میستايند و برای مامرثيه میخوانند ، و دشمنان ما را كسانی قرار داد كه بر ايشان خردهمیگيرند از خويشان ما يا غير آنها ، آنان را تهديد میكنند و اعمال ايشانرا زشت میشمرند ] . 1 - [ در حاشيه اين پاراگراف استاد شهيد نوشتهاند : ] آيا منظور ازعزاداری همدردی و تسليت است ؟ ! و يا منظور بردن ثواب است ؟ ! درصورتی كه خود ثواب و كار درست و معقول ، دارای مصلحت ذاتی است . پسنخست بايد ببينيم كه آن مصلحت ذاتی كه در سلسله علل حكم است چيست تانوبت برسد به ثواب كه در سلسله معلولات حكم است . |