از اينجا دو نكته معلوم میشود : الف - روی كار آمدن يزيد كه هيچگونه ، لياقتی نداشت ، نه لياقتخلافت و نه لياقت ملكداری و سياست ، صرفا معلول فساد تدريجی اخلاقمسلمين در آن عهد بود . معاويه اگر لياقت خلافت نداشت ولی لياقتسياست و ملكداری داشت . ب - فرق ظاهری ديده میشود بين عمر و معاويه كه عمر حاضر نشد عبداللهپسرش را انتخاب كند و يا جزء شورا قرار دهد و گفت : عبدالله در تدبيرمنزل خودش عاجز است ، ولی معاويه علی رغم عقيده خودش به عدم لياقتيزيد ، زمام كار را به دست او سپرد . |