31 - اقبال میگويد ( ص 82 اقبال شناسی ) : " هر جامعهای كه بخواهد ازآرامش و سعادت برخوردار شود بايد " خودی " دسته جمعی و اجتماعيش رارشد دهد و آن را به مرحله كامل برساند و حصول اين منظور در سايه حفظ وحراست تراديسيونها امكان پذير است . اگر بخواهيم به نقش مهمی كهتراديسيونها يعنی سنن و نظامات و مراسم ، در حيات دسته جمعی ايفا كردهتوجه كنيم بايستی به تاريخ قوم يهود مراجعه كنيم . اين فرقه كوچك در طولاعصار و قرون گذشته در تمام كشورها تحت فشار زيست كرده و چه بسا ادواریرا پشت سر گذاشته كه مشرف بر انهدام بوده است . با اين حال قوم جهوداز اين طوفانها جان بدر برده و بقای خودش را حفظ كرده است . و اين بدانجهت است كه جهودها در جريان اينهمه گرفتاری و مصيبت ، نسبت بهتراديسيونهای خودشان وفادار ماندهاند . هر فرقه و جمعيتی و در دورانسعادت و كامروائی خودش يك مقدار تراديسيونهای سالم ايجاد میكند و درروزهای تيره و تاری كه دچار مصيبت و بدبختی میشود تنها راه علاجش ايناست كه به اين تراديسيونها چنگ بزند تا اينكه روز گشايش و فرج فرا رسد" . 32 - شخصيت ، احساس منش است و اعلام وابستگی به شخصيت دينی يا ملیيا مسلكی است . ايضا تعظيم شعارهای دينی و ملی شرط حفظ شخصيت است . شعار " بايد جسما و روحا ، ظاهرا و باطنا فرنگی شد " فتوای فنا واضمحلال و هضم شدن در هاضمه بيگانه است . |