²علی (ع) : قد كان لی اخ يسمی عليا ، قتله الناس » . فقال له ابن زياد :بل الله قتله ، « فقال علی بن الحسين : الله يتوفی الانفس حين موتها ». . . فغضب ابن زياد فقال : و بك جرأش لجوابی و فيك بقية للرد علی !اذهبوا به فاضربوا عنقه ( 1 ) . . . از مجموع روشن میشود كه پسر زياد میخواست منطق جبرگرائی در عين عدلگرائی را پشتوانه كار خود قرار دهد . هر جريانی بالاخره به يك فلسفهای برای پشتيبانی و حمايت احتياج دارد .جنگ تبليغاتی آنجا است كه فلسفهها با هم میجنگند . اهل بيت پيغمبر ، يكی از آثار وجوديشان اين بود كه نگذاشتند فلسفهاقناعی دشمن پا بگيرد . كار ديگرشان اين بود كه از نزديك ، به وسيله خود دشمن توانستند بامردم تماس بگيرند ، در صورتی كه قبلا آحاد و افراد جرأت تماس نداشتند .زينب از تريبون دشمن استفاده كرد . استفاده از تريبون دشمن در حقيقتجنگ را تا خانه دشمن كشيدن است . استفاده [ اهل بيت امام ] از فرصت برای معرفی شخصيت واقعی خود كهكوفه را تبديل كردند به پايگاه انقلاب . پاورقی : 1 - [ تو كه هستی ؟ فرمود : من علی بن الحسينام . گفت : مگر علی بنالحسين را خدا نكشت ؟ حضرت فرمود : برادری داشتم به نام علی كه مردم اورا كشتند . ابن زياد گفت : بلكه خدا او را كشت . حضرت فرمود : البتهخداوند جانها را به هنگام مردن میستاند . . . ابن زياد خشم گرفت و گفت: بر پاسخ من جرات میكنی و هنوز توان رد بر مرا داری ؟ او را ببريد وگردنش را بزنيد ] . |