ابوسفيان گفت : ملك است و سلطنت ، حق و معنا و بهشت و جهنم همهدروغ است . اين توپ را نگذاريد از تيپ شما خارج بشود ، به يكديگر پاسبدهيد و نگذاريد از ميان شما خارج شود ، آن را موروثی كنيد . موضوع ولايتعهد يزيد و بيعت گرفتن از مردم و در مقدم همه امام حسين ، جامه عملپوشاندن به تفكر خطرناك ابوسفيانی يعنی به تفكر حزبی بود كه آن هم بهنوبه خود اصولی بود . ولی مردم ظاهربين و گول تظاهر خور و حمل به ظاهر كن هيچگونه توجهی بهاين امور نداشتند ( و اينكه امام حسين فرمود : « و علی الاسلام السلام اذ قدبليت الامة براع مثل يزيد » حقيقتی بود كه حسين درك میكرد و ديگران دركنمیكردند . امام حسين میديد كه با خلافت يزيد اصل ابوسفيانی : و لتصبرنالی صبيانكم وراثة دارد عملی میشود و ممكن است در اثر سكوت ، اين مطلبسنتی بشود و احاديثی هم جعل شود كه خلافت بايد در خاندان ابوسفيان بماند) . امام حسين به دست يهود و نصاری و مجوس و يا مشركين عرب يا اهل ردهكشته نشد ، به دست مسلمانان و بلكه دوستان پدرش كشته شد و حتی به دستشاميان كشته نشد ، به دست كوفيان كشته شد . البته كوفيان مرعوب بودند وعامه پيرو رؤسا بودند و رؤسا از رشوه آبستن بودند : اما رؤساؤهم فقداعظمت رشوتهم و ملئت غرائرهم آنها جوالهاشان پرشده بود ، حوالههای كلانبانكی دريافت كرده بودند ، ليره و دلار سبيل بود برای آنها ، ولی عمدهدرك ضعيف عامه و فراموش كاری عامه بود چنانكه [ در قسمت ] بعد خواهيمگفت . |