اسلامی تا سالها بلكه قرنها ، و آنها را تحت يك رژيم معين قراردادنكارآسانی نيست ( 1 ) . خود قرآن به وجود منافقين كه پارازيت میدادند و میگفتند : « غر هؤلاءدينهم »و میگفتند : « ا نؤمن كما آمن السفهاء » اعتراف دارد . و ازاهتمام زياد قرآن به منعكس كردن قضايای منافقين معلوم میشود قرآنمیخواهد مسلمين را از خطر مهمی پرهيز دهد ( 2 ) . عبدالله بن سلول ، رأسو رئيس منافقين مدينه بود . قرآن از مؤلفه قلوبهم نام میبرد ، كسانی كهخواه ناخواه جزء اجتماع اسلامی شدهاند و بايد از آنها نگاهداری كرد ومقداری از بودجه عمومی زكوات و صدقات را به آنها داد تا تدريجا ايماندر آنها قوت بگيرد و يا لااقل در نسلهای بعدی اسلام واقعی پيدا شود ولینبايد آنها را در كارهای حساس دخالت داد . پيغمبر ( ص ) خلق كريم خود را از احدی دريغ نمیداشت حتی از منافقين ومؤلفه قلوبهم ، ولی روش محتاطانه خود را از دست نمیداد . تا پيغمبرزنده بود امويهای ضعفاء الايمان و مؤلفة القلوب و يا منافق جای پائی پيدانكردند ولی مع الاسف بعد از پيغمبر تدريجا پستهای حساس را اشغال كردند ،مخصوصا در زمان عثمان . مروان و پدرش كه طريد ( 3 ) رسول الله بودند درزمان عثمان عودت داده شدند پاورقی : 1 - رجوع شود به " تطور عقايد ملل " گوستاو لوبون . وی تغيير روحيهرا خيلی تدريجی و بطیء میداند . 2 - از شجاعتهای قرآن يكی منعكس كردن منطق مخالفين از كفار و منافقيناست ، و زياد هم هست . 3 - [ مطرود ، رانده شده ] . |