مبارزه میكرد . عنصر فكر اموی داخل عناصر فكر اسلامی شد . ای بسا كه درفكر همانهائی كه هر صبح و شام بنیاميه را لعنت میكنند ، عنصری از فكراموی موجود باشد و خودشان خيال كنند فكر اسلامی است و قطعا اينطور است (1 ) . مثل موضوع رعايت شؤونات در مصرف زكات و خمس و در استطاعت حجو در نفقه زوجه و امثال اينها . علی عليهالسلام به خطر سلطه اموی زياد اهميت میداد و اعلام خطر میكردولی كمتر كسی متوجه میشد و خودش هم میفرمود بعدها متوجه میشويد :²و عند ذلك تود قريش - بالدنيا و ما فيها - لو يروننی مقاما واحدا و لوقدر جزر جزور لا قبل منهم ما اطلب منهم اليوم بعضه و لا يعطوننی » ( 2 ) (نهج البلاغه ، جلد 2 ص 5 ) . از جمله راجع به فتنه اموی فرمود : « ان الفتن اذا اقبلت شبهت ، واذا ادبرت نبهت » (3) . . . ( جلد 2 ص 4 ) ايضا : « ايها الناس سيأتیعليكم زمان يكفأ الاسلام كما يكفأ الاناء بما » پاورقی : 1 - امويها رفتند ولی مع الاسف عناصر فكر اموی و رژيم اموی باقی ماند وبا تغيير ، جزء اصول زندگی ما شده . امروز هم اصول معاويهای عامل ديانترا استخدام كرده عليه ديانت ، و نمیشود يك كلمه عليه اصول اموی سخنگفت . به اندازه گريه ای كه در پای پيراهن عثمان ريختند باز میريزند .2 - [ ترجمه : و آن هنگام است كه قريش آرزو میكند در برابر دنيا و مافيها يك بار مرا ببينند هر چند به قدر كشتن شتری باشد ( لحظاتی اندك )تا آنچه اينك اندكش را از آنان میخواهم و به من نمیدهند بپذيرم ] .3 - [ ترجمه : وقتی فتنهها رو آورند حق و باطل را بهم بياميزند ( و راهتشخيص را ببندند ) و چون پشت كنند و از بين روند آگاه كنند و حق راروشن سازند ] . |