و از آنجمله :
دع المساجد للعباد تسكنها |
و اجلس علی دكة الخمار واسقينا |
ان الذی شربا فی سكره طربا |
و للمصلين لا دنيا و لا دينا |
ما قال ربك ويل للذی شربا |
لكنه قال ويل للمصلينا . . . |
( 1 ) و از آنجمله است :
لما بدت تلك الرؤوس و أشرقت |
تلك الشموس علی ربی جيرون |
صاح الغراب فقلت صح أولا تصح |
فلقد قضيت من النبی ديونی . . . |
( 2 ) و از آنجمله است اشعاری كه به اشعار ابن الزبعری ملحق كرد كه مفصلاست . علاقه و افر يزيد به شكار و تفريح مانع رسيدگی به كارهای مملكتداری وسياست بود و ناچار كارها در دست ديگران بود . و اما علاقه او و سرگرمی او به بازی با حيوانات ، كارهای او را بهصورت مسخرهای در آورده بود . نه تنها به اسب سواری و اسب دوانی علاقهوافری نشان میداد ( اين عمل در اسلام ممدوح است ) او يك عدل بوزينه ويوز ( فهادين ) تهيه كرده بود با آنها سرخوش بود . يك بوزينهای داشتكه او را تعليم كرده بود . بوزينه هم از هر حيوانی بهتر تعليم قبول میكند. ( قصه بوزينه و وزارت ) به
پاورقی : 1 - [ ترجمه : مساجد را برای عابدان واگذار تا در آن سكنی گزينند ، وخود بردكان شرابفروش نشين و ما را شراب ده . آن كس كه شراب نوشد درحالت خماری به طرب پردازد ، در حالی كه نمازگزاران نه دين دارند و نهدنيا . پروردگارت در قرآن " وای بر شرابخواران " نگفته ، ولی " وایبر نمازگزاران " گفته است . . . ] . 2 - [ ترجمه : چون آن سرها پيدا شد و آن خورشيدها به تپههای جيرونبتابيد ، كلاغ صدا كرد و من گفتم چه صدا بكنی چه نكنی من ديون خود را ازپيامبر وصول كردم ] .