بجنگيد ؟ - يا مالی را بردهام و خونی را ريختهام - كه روی عداوت شخصی بامن بجنگيد ؟ - جبن و طمع نمیتوانند مثله و تنكيل و كشتن طفل صغير و آببستن و اسب تاختن را توجيه كند . بايد گفت در طينت امثال شمر يك نوعخبث ذاتی و كينه با حقی وجود داشته و با هر عمل جوانمردانه مخالف بودند. نظم در اصحاب سيدالشهداء مطابق نقل عقاد ( ص 184 ) نظمی در كار اصحاب سيد الشهدا بود از اينجهت كه بعضی خودشان را وقايه و سپر امام حسين قرار میدادند و تا اومیافتاد فورا آن جا ( خلا ) پر میشد . گاهی شعرا در بيان خود میگويند : آرزويم اينست كه يك لحظه محبوب خودرا ببينم و بميرم ، آرزويم اينست فلان مقصودم حاصل شود و بميرم . به قدریيك موضوع جالب میشود كه حاضرند تمام زندگی را و تمام امتداد زمان را دريك لحظه جمع كنند ولی با آن كيفيتی كه میخواهند . از حيات ، كيفيتحيات را میخواهند نه كميت آن را . ( اين جان عاريت كه به حافظ سپرددوست . . . ) . اصحاب اباعبدالله از كميت حيات گذشتند و همه حيات راو خوشيهای حيات را - خوشيهائی كه فقط عده معدودی از صاحبان روحيه عظيمآن را درك میكنند - در يك نصف روز به علاوه يك شب جمع كردند برای خود. خدا میداند كه چه عظمت و جلال و زيبائی و جمالی داشته آن فداكاريها وآن به خاك افتادنها ! انسان نصف روز زنده بماند |