صلح اين بود كه : پس از سه سال كه يزيد مرد . پسرش معاويه بن يزيد ازخلافت كناره گيری كرد و وضع بنی اميه بقدری پريشان شد كه مروان حكم تصميمگرفت با عبدالله زبير بيعت كند . همه اينها از آثار شهادت بود نه قطع نظر از شهادت . صفحات 211 و 212 : در صورتيكه بايد گفت : اگر امام حسن مجتبی ( ع ) ده سال با معاويه درحال صلح بود امام حسين ( ع ) بيست سال صلح را پذيرفت زيرا ده سال دركنار برادر بزرگوارش بصلح گذشت و ده سال هم پس از وفات حضرت مجتبی (ع ) تا معاويه زنده بود در حال صلح بسر برد . نه امام حسن در حال صلح بود ، زيرا مولود صلح قبلا پايمال شده بود ، ونه امام حسين ، عدم قيام غير از صلح است . صفحه 212 : اشتباه اين فرقه در اينست كه ماهيت قيام امام حسين ( ع ) را تشخيصندادهاند از اينرو دچار انحراف شدهاند . در حاليكه اينان اگر حوادثتاريخی را با دقت بيشتری بررسی كرده بودند میفهميدند كه امام حسين ( ع )پس از شكست نيروهای ملی و عراق برای استقرار صلح كوشش فراوان كرد وهيچگاه مايل نبود با نداشتن نيروی كافی با يزيد بجنگد . پس روش سياسیامام حسين ( ع ) با روش سياسی امام حسن ( ع ) در مقابل حكومت بنی اميهيكسان بوده و هيچگونه فرقی ندارد . آری فرقی كه هست بين |