زنان و آمدن برای ساكت كردن آنها ) : « و أخذ طفلا له من يد اخته زينبفرماه حرملة أو عقبة بسهم فوقع فی نحره ( نحر الطفل ) - كما سيأتی فیترجمته - فتلقی الدم بكفه و رمی به نحو السماء و قال : هون علی ما نزل بیأنه بعين الله » ( 1 ) . ب - ص 15 : « ثم جرد سيفه فجعل ينقف الهام و يوطی الاجسام ، و رماهرجل من بنی دارم بسهم فأثبته فی حنكه الشريف فانتزعه و بسط يديه تحتحنكه ، فلما امتلاتا دما رمی به نحو السماء و قال : اللهم انی أشكو اليكما يفعل بابن بنت نبيك » ( 2 ) . ج - ص 16 : « و جعل ينوء برقبته ( بركبته ) و يكبو فطعنه سنان فیترقوته ، ثم انتزع السنان فطعنه فی بوانی صدره ، و رماه سنان ( 3 ) ايضابسهم فوقع فی نحره ، فجلس قاعدا و نزع السهم و قرن كفيه جميعا حتیامتلاتا من دمائة فخضب بهما رأسه و لحيته و هو يقول : هكذا ألقی اللهمخضبا » . پاورقی : 1 - [ ترجمه : و طفلی از خود را از دست خواهرش زينب گرفت ، پسحرمله يا عقبه تيری به سوی وی افكند كه در گلوی طفل جای گرفت . حضرتخونها را با كف دست خويش گرفت و به طرف آسمان پاشيد و فرمود : آنچهبر سر من میآيد چون در معرض ديد خداوند است بر من آسان است ] .2 - [ ترجمه : سپس شمشير بر كشيد و همينطور بر فرق كوفيان میكوفت و |