گذاشتن بر حكومت او بود كه ملازم بود با امضاء بر نابودی اسلام : « و علیالاسلام السلام اذ قد بليت الامه براع مثل يزيد » . پس موضوع امتناع ازبيعت خود اصالت داشت . حسين ( ع ) حاضر بود كشته بشود و بيعت نكند ،زيرا خطر بيعت خطری بود كه متوجه اسلام بود نه متوجه شخص او ، بلكهمتوجه اساس اسلام يعنی حكومت اسلامی بود نه يك مسئله جزئی فرعی قابلتقيه . اما موضوع دوم نيز به نوبه خود اصالت داشت . از اين نظر اين جهت رابايد مطالعه كرد كه آيا شرط امر به معروف يعنی احتمال اثر و منتج بودندر آن بود يا نه ؟ از گفتههای خود امام حسين كه میفرمود : « ثم ايم اللهلا تلبثون بعدها الا كريثما يركب الفرس حتی تدور بكم دور الرحی و تقلقبكم قلق المحور » . يا در جواب شخصی كه " رياش " نقل میكند فرمود :²ان هؤلاء اخافونی و هذه كتب اهل الكوفة و هم قاتلی فاذا فعلوا ذلك و لميدعوا لله محرما الا انتهكوه بعث الله اليهم من يقتلهم حتی يكونوا اذل منقوم الامه » . ( فرام الامة ) و همچنين است جملههائی كه در وداع دوم بهاهل بيت خودش فرمود : « استعدوا للبلاء و اعلموا ان الله حافظكم ومنجيكم من شر الاعداء و يعذب اعاديكم بانواع البلاء » ، از اينها معلوممیشود كه امام حسين توجه داشت كه خونش بعد از خودش خواهد جوشيد وشهادتش سبب بيداری مردم میشود . پس شهادتش مؤثر بود . اما از نظر سوم : از اين جهت همينقدر مؤثر بود كه امام را متوجه كوفهكرد . اما آيا اگر به كوفه نمیرفت ، در محل امن و امانی بود ؟ اگر درمكه يا مدينه هم بود چون از بيعت امتناع میكرد و به |