ذات واجب و با همه چيز بودن او و برخی مسائل ديگر . و ثانيا میبينيمتكيه گاه بحث در اين كتاب با بحثهای فلسفی متداول جهان تا امروزمتفاوت است ، چگونه میتوانيم ادعا كنيم كه اين سخنان از طرف آشنايانبا مفاهيم فلسفی آنروز اختراع شده است . نهج البلاغه و انديشههای فلسفی غرب نهج البلاغه در تاريخ فلسفه شرق سهم عظيم دارد صدر المتالهين كهانديشههای حكمت الهی را دگرگون ساخت ، تحت تاثير عميق كلمات علی عليهالسلام بود ، روش او در مسائل توحيد براساس استدلال از ذات به ذات ، واز ذات بر صفات و افعال است و همه اينها مبتنی است بر صرف الوجودبودن واجب ، و آن بر پايه يك سلسله اصول كلی ديگر كه در فلسفه عامه اومطرح است ، بنا شده است . حكمت الهی شرق از بركت معارف اسلام بارور شد و استحكام يافت و بريك سلسله اصول و مبادی خلل ناپذير بنا شد ، ولی حكمت الهی غرب از اينمزايا محروم ماند . گرايش به فلسفه مادی در غرب علل و موجبات فراوانیدارد كه اكنون مجال شرح آنها نيست ، به عقيده ما علت عمده آن ناتوانی ونارسائی مفاهيم حكمت الهی غرب بود اگر كسی بخواهد مقايسهای در زمينهبحثهائی كه در اين دو سه فصل اشاره شد بهپاورقی : 1 - رجوع شود به كتاب " علل گرايش به ماديگری " تاليف مرتضی مطهری، بخش " نارسائيهای مفاهيم فلسفی " . |