خداوند برای من به موجب اينكه ولی امر و حكمران شما هستم حقی بر شماقرار داده است و برای شما نيز بر من همان اندازه حق است كه از من برشما . همانا حق برای گفتن ، وسيعترين ميدانها و برای عمل كردن و انصافدادن ، تنگترين ميدانها است . حق به سود كسی جريان نمیيابد مگر آنكه بهزيان او نيز جاری میگردد و حقی از ديگران بر عهدهاش ثابت میشود ، و برزيان كسی جاری نمیشود و كسی را متعهد نمیكند مگر اينكه به سود او نيزجاری میگردد و ديگران را درباره او متعهد میكند " . چنانكه ملاحظه میفرمائيد ، در اين بيان همه سخن از خدا است و حق وعدالت و تكليف و وظيفه ، اما نه به اين شكل كه خداوند به بعضی از افرادمردم فقط حق اعطاء فرموده است و آنها را تنها در برابر خود مسؤول قرارداده است ، و برخی ديگر را از حقوق محروم كرده آنان را در مقابل خودش وصاحبان حقوق ، بی حد و نهايت مسؤول قرار داده است و در نتيجه عدالت وظلم ميان حاكم و محكوم مفهوم ندارد . و هم در آن خطبه میفرمايد : " « و ليس امرؤ و ان عظمت فی الحق منزلته و تقدمت فی الدين فضيلتهبفوق ان يعان علی ما حمله الله من حقه ولا امرؤ و ان صغرته النفوس واقتحمته العيون بدون ان يعين علی ذلك او يعان عليه » " . هيچكس هر چند مقام و منزلتی بزرگ |