ناديده گرفتهاند بوده است نه درباره شخصيت عينی مولا علی . غافل ازاينكه اين مشكی كه عطار الهی بحق معرف اوست خود بوی دلاويزی دارد و بيشاز هر چيز لازم است مشامها را با اين بوی خوش آشنا كرد يعنی بايد آشنابود و آشنا كرد ، معرفی عطار الهی به اين منظور بوده كه مردم با بوی خوشآن آشنا شوند نه اينكه به گفته عطار قناعت ورزند و تمام وقت خويش راصرف بحث در معرفی وی كنند نه آشنائی با او . آيا اگر نهج البلاغه از ديگران میبود با او همين گونه رفتار میشد ؟ كشورايران كانون شيعيان علی ( ع ) است و مردم ايران فارسی زبانند شما نگاهیبه شرحها و ترجمههای فارسی نهج البلاغه بيافكنيد و آنگاه درباره كارنامهخودمان قضاوت كنيد . بطور كلی اخبار و احاديث شيعی ، و همچنين دعاهای شيعی ، از نظر معارفالهی و همچنين از نظر ساير مضامين ، با اخبار و احاديث و دعاهایمسلمانان غير شيعی ، قابل مقايسه نيست ، مسائلی كه در اصول كافی ياتوحيد صدوق يا احتجاج طبرسی مطرح است ، در هيچ كتاب غير شيعی مطرحنيست . آنچه در كتب غير شيعی ، در اين زمينه مطرح است احيانا مسائلیاست كه ميتوان گفت قطعا مجعول است زيرا بر خلاف نصوص و اصول قرآنیاست و بوی تجسيم و تشبيه میدهد . اخيرا هاشم معروف حسنی در كتابی كه بهنام " دراسات فی الكافی للكلينی و الصحيح للبخاری " تاليف كرده استابتكار خوبی به خرج داده ، مقايسه مختصری ميان |