مستمند و محروم آنگاه كه در كنار افرادی برخوردار و مرفه قرار میگيردرنجش مضاعف میگردد ، از طرفی رنج ناشی از تهيدستی و دستنارسی بهضروريات زندگی ، و از طرف ديگر رنج احساس تاخر و عقب ماندگی ازحريفان . بشر بالطبع نمیتواند تحمل كند كه ديگران كه مزيتی بر او ندارند بخورندو بنوشند و بپوشند و قهقهه مستانه بزنند و او تماشاچی باشد و نظاره كند .آنجا كه اجتماع به دو نيم میشود : برخوردار و محروم ، مرد خدا احساسمسؤوليت میكند ، در درجه اول كوشش مرد خدا اينست كه به تعبيراميرالمؤمنين ( ع ) وضع موجود مبنی بر پر خوری ظالم و گرسنگی مظلوم رادگرگون سازد و اين پيمان خدا است كه با دانايان امت ( 1 " و در درجهدوم با ايثار و تقسيم آنچه در اختيار دارد به ترميم وضع نابسامانمستمندان میكوشد ، اما همينكه میبيند " كشته از بس كه فزون است كفننتوان كرد " وقتی كه میبيند عملا راه برخوردار كردن و رفع نيازمنديهایمستمندان مسدود است با همدردی و همسطحی و شركت عملی در غم مستمندان ،بر زخمهای دل مستمندان مرهم میگذارد . همدردی و شركت در غم ديگران مخصوصا در مورد پيشوايان امت كه چشمها بهآنان دوخته است اهميت پاورقی : 1 - . . . اخذ الله علی العلماء ان لا يقاروا علی كظه ظالم و لا سغبمظلوم » . |