حكمران امانتدار است نه مالك در فصل پيش گفتيم كه انديشهای خطرناك و گمراه كننده در قرون جديدميان بعضی از دانشمندان اروپائی پديد آمد كه در گرايش گروهی بهماترياليسم . سهم به سزايی دارد ، و آن اينكه نوعی ارتباط تصنعی ميانايمان و اعتقاد به خدا از يك طرف ، و سلب حق حاكميت توده مردم ازطرف ديگر برقرار شد . مسؤوليت در برابر خدا مستلزم عدم مسؤوليت دربرابر خلق خدا فرض شد و حق الله جانشين حق الناس گشت . ايمان و اعتقادبه ذات احديت كه جهان را به " حق " و به " عدل " بر پا ساخته استبه جای اينكه زير بنا و پشتوانه انديشه حقوق ذاتی و فطری تلقی شود ، ضد ومناقض آن شناخته شد و بالطبع حق حاكميت ملی مساوی شد با بیخدائی .از نظر اسلام ، درست امر برعكس آن انديشه است ، در نهج البلاغه كهاكنون موضوع بحث ما است ، با آنكه اين كتاب مقدس قبل از هر چيزیكتاب توحيد و عرفان است و در سراسر آن سخن از خدا است و همه جا نامخدا به چشم میخورد ، از حقوق واقعی توده |