سكوت تلخ سومين بخش از مسائل مربوط به خلافت كه در نهج البلاغه انعكاس يافتهاست مساله سكوت و مدارای آنحضرت و فلسفه آن است . مقصود از سكوت ، ترك قيام و دست نزدن به شمشير است ، و الا چنانكهقبلا گفتها يم ، علی از طرح دعوی خود و مطالبه آن و از تظلم در هر فرصتمناسب خودداری نكرد . علی از اين سكوت به تلخی ياد میكند و آنرا جانكاه و مرارتبار میخواند:" « و اغضيت علی القذی و شربت علی الشجی و صبرت علی اخذ الكظم وعلی امر من العلقم » " . خار در چشمم بود و چشمها را بر هم نهادم ، استخوان در گلويمگير كردهبود و نوشيدم ، گلويم فشرده میشد و تلختر از حنظل در كامم ريخته بود وصبر كردم . سكوت علی سكوتی حساب شده و منطقی بود نه صرفا ناشی از اضطرار وبيچارگی ، يعنی او از ميان |