ديگر ، حكومت و زعامت را به عنوان يك پست و مقام دنيوی كه اشباعكننده حس جاه طلبی بشر است و به عنوان هدف و ايده آل زندگی سخت تحقيرمیكند و آنرا پشيزی نمیشمارد ، آنرا مانند ساير مظاهر مادی دنيا ازاستخوان خوكی كه در دست انسان خورده داری باشد بیمقدارتر میشمارد ، اماهمين حكومت و زعامت را در مسير اصلی و واقعيتش يعنی به عنوان وسيلهایبرای اجراء عدالت و احقاق حق و خدمت به اجتماع فوق العاده مقدسمیشمارد و مانع دست يافتن حريف و رقيب فرصت طلب و استفاده جو میگردد، از شمشير زدن برای حفظ و نگهداريش از دستبرد چپاولگران دريغ نمیورزد .ابن عباس در دوران خلافت علی ( ع ) بر آن حضرت وارد شد ، در حالی كهبا دست خودش كفش كهنه خويش را پينه میزد ، از ابن عباس پرسيد قيمتاين كفش چقدر است ؟ ابن عباس گفت هيچ ، امام فرمود ارزش همين كفشكهنه در نظر من از حكومت و امارت بر شما بيشتر است ، مگر آنكه بوسيلهآن عدالتی را اجرا كنم ، حقی را به ذی حقی برسانم ، يا باطلی را از ميانبردارم ( 1 ) . در خطبه 214 بحثی كلی در مورد حقوق میكند و میفرمايد : حقوق هموارهطرفينی است ، میفرمايد . از جمله حقوق الهی حقوقی است كه برای مردم برمردم قرار داده است ، آنها را چنان وضع كرده كه هر پاورقی : 1 - نهج البلاغه ، خطبه . 33 |