نيست كه او نداشته باشد و حدی كه بر قدرت او هست از آن لحاظ است كهبنده خداوند است و بايد قوانين طبيعت را محترم شمارد ، ممكن است واغلب پيش میآيد كه حكمران فردی را تباه كند ، اما نمیتوان گفت بدو ستمكرده است . مثل وقتی كه يفتاح ( 1 ) ، موجب شد كه دخترش قربانی شود .در اين موارد كسی كه چنين دچار مرگ میشود آزادی دارد كاری كه برای آنكار محكوم به مرگ خواهد شد بكند يا نكند ، در مورد حكمرانی كه مردم رابيگناه به هلاكت میرساند نيز حكم همان است ، زيرا هر چند عمل او خلافقانون طبيعت و خلاف انصاف است ، چنانكه كشتن " اوريا " توسط " داود" چنين بود . اما به اوريا ستم نشد ، بلكه ستم به خداوند شد . . . " (2 ) . چنانكه ملاحظه میكنيد ، در اين فلسفهها مسؤوليت در مقابل خداوند موجبسلب مسؤوليت در مقابل مردم فرض شده است ، مكلف و موظف بودن دربرابر خداوند كافی دانسته شده است برای اينكه مردم هيچ حقی نداشته باشند، عدالت همان باشد كه حكمران انجام پاورقی : 1 - يفتاح از قضاه بنی اسرائيل در جنگی نذر كرده بود اگر خداوند او راپيروز گرداند در بازگشت هر كس را كه نخست بدو برخورد به قربانی خداوندبسوزاند ، در بازگشت نخستين كسی كه به او برخورد ، دخترش بود ، يفتاحدختر خود را سوزاند . 2 - آزادی فرد و قدرت دولت صفحه . 78 |