عربی نقل شده عنوانی ندارند و در آثار حكمای اسلام كه از عرب و عجم پيداشده و آثاری از خود گذاشتهاند يافت نمیشوند . اين مسائل همانطور در حالابهام مانده و هر يك از شراح و باحثين به حسب گمان خود تفسير میكردندتا تدريجا راه آنها تا حدی روشن و در قرن يازده هجری حل شده و مفهومگرديدند ، مانند ، مساله وحدت حقه ( وحدت غير عددی ) در واجب ، ومساله اينكه ثبوت وجود واجبی همان ثبوت وحدت او است ( وجود واجب چونوجود مطلق است مساوی با وحدت است ) و اينكه واجب معلوم بالذات استو اينكه واجب خود به خود بلا واسطه شناخته میشود و همه چيز با واجبشناخته میشود نه به عكس . . . " ( 1 ) . محور استدلالهای فلاسفه پيشين اسلام از قبيل فارابی و بوعلی و خواجهنصيرالدين طوسی در مباحث مربوط به ذات و صفات و شؤون حق از وحدت وبساطت و غنای ذاتی و علم و قدرت و مشيت و غيره " وجوب وجود " است، يعنی همه چيز ديگر از " وجوب وجود " استنتاج میشود و خود وجوب وجوداز يك طريق غير مستقيم اثبات میگردد ، از اين راه به اثبات میرسد كهبدون فرض واجب الوجود ممكنات غير قابل توجيه است . گرچه برهانی كه براين مطلب اقامه میشود از پاورقی : 1 - نشريه سالانه مكتب تشيع ، شماره 2 صفحه . 120 |