بودند ، آيا محمد بن يعقوب كلينی و محمد بن علی بن حسين بن بابويه قمی ومحمد بن ابيطالب مازندارانی ايرانی بودند اما محمد بن اسماعيل بخاری وابوداود سجستانی و مسلم بن حجاج نيشابوری ايرانی نبودند ؟ آيا سيد رضی كهجمع آوری كننده نهج البلاغه است ايرانی بود ؟ آيا فاطميين مصر ايرانیبودند ؟ چرا با نفوذ فاطميين در مصر فكر فلسفی احيا میشود و با سقوط آنها آنفكر میميرد ، و سپس بوسيله يك سيد شيعه ايرانی مجددا احيا میشود ؟ !حقيقت اينست كه سلسله جنبان اين طرز تفكر و اين نوع تمايل ، فقط وفقط ائمه اهل بيت ( ع ) بودند ، همه محققان اهل تسنن اعتراف دارند كهعلی عليه السلام حكيم اصحاب بود و عقل او با مقايسه با عقول ديگران نوعديگر بود ، از ابو علی سينا نقل شده كه میگويد : " كان علی ( ع ) بين اصحاب محمد صلی الله عليه و آله كالمعقول بينالمحسوس " يعنی : علی در ميان ياران رسول خدا مانند " كلی " در ميان " جزئيات محسوسه" بود و يا مانند " عقول قاهره " نسبت به " اجسام ماديه " بود .بديهی است كه طرز تفكر پيروان چنين امامی با مقايسه با ديگران تفاوتفاحش پيدا میكند . احمد امين و برخی ديگر دچار توهمی ديگر شدهاند . آنان در انتساب ايننوع كلمات به علی عليه السلام ترديد كردهاند ، و میگويند عرب قبل ازفلسفه يونان با اين نوع بحثها و تجزيه و تحليلها و موشكافیها آشنا نبود ،اين سخنان را بعدها آشنايان با فلسفه |