مردم و سلب هر گونه مسؤوليت و تعهد از خود است . اما زهد اسلامی در عين اينكه مستلزم انتخاب زندگی ساده و بی تكلف استو بر اساس پرهيز از تنعم و تجمل و لذت گرائی است ، در متن زندگی و دربطن روابط اجتماعی قرار دارد و عين جامعه گرائی است ، برای خوب از عهدهمسئوليتها بر آمدن است و از مسؤوليتها و تعهدهای اجتماعی سرچشمه میگيرد. فلسفه زهد در اسلام آن چيزی نيست كه رهبانيت را به وجود آورده است ،در اسلام مساله جدا بودن حساب اين جهان با آن جهان مطرح نيست . از نظراسلام نه خود آن جهان و اين جهان از يكديگر جدا و بيگانه هستند و نه كاراين جهان با كار آن جهان بيگانه است ، ارتباط دو جهان با يكديگر از قبيلارتباط ظاهر و باطن شیء واحد است ، از قبيل ارتباط ظاهر و باطن شیء واحداست ، از قبيل پيوستگی دو رويه يك پارچه است ، از قبيل پيوند روح وبدن است كه چيزی است حد وسط ميان يگانگی و دوگانگی . كار اين جهان باكار آن جهان نيز عينا همين طور است ، بيشتر جنبه اختلاف كيفی دارد تااختلاف ذاتی ، يعنی آنچه برضد مصلحت آن جهان است بر ضد مصلحت اين جهاننيز هست ، و هر چه بر وفق مصالح عاليه زندگی اين جهان است بر وفق مصالحعاليه آن جهان نيز هست . لهذا يك كار معين كه بر وفق مصالح عاليه اينجهان است اگر از انگيزههای عالی و ديدهای مافوق طبيعی و هدفهای ماوراءمادی خالی باشد آن كار صرفا دنيائی |