قيام در برابر خوارج بود . " « فانا فقات عين الفتنه و لم يكن ليجترا عليها احد غيری بعد ان ماجغيهبها و اشتد كلبها » " . تنها من بودم كه چشم اين فتنه را در آوردم ، احدی غير از من جرات برچنين اقدامی نداشت ، هنگامی دست به چنين اقدامی زدم كه موج تاريكی وشبهه ناكی آن بالا گرفته هاری آن فزونی يافته بود . تقوای ظاهری خوارج طوری بود كه هر مؤمن نافذ الايمانی را به ترديد وامیداشت ، جوی تاريك و مبهم ، و فضائی پر از شك و دو دلی به وجود آمدهبود . آنان دوازده هزار نفر بودند كه از سجده زياد پيشانيشان و سرزانوهاشان پينه بسته بود ، زاهدانه میخوردند و زاهدانه میپوشيدند وزاهدانه زندگی میكردند . زبانشان همواره به ذكر خدا جاری بود ، اما روحاسلام را نمیشناختند و ثقافت اسلامی نداشتند ، همه كسريها را با فشار برروی ركوع و سجود میخواستند جبران كنند . تنگ نظر ، ظاهر پرست ، جاهل وجامد بودند و سدی بزرگ در برابر اسلام . علی به عنوان يك افتخار بزرگ میفرمايد : اين من بودم كه خطر بزرگی راكه از ناحيه اين خشكه مقدسان متوجه شده بود درك كردم ، پيشانيهای پينهبسته اينها و جامههای زاهدانه و زبانهای دائم الذكرشان نتوانست چشمبصيرت مرا كور كند ، من بودم كه دانستم اگر اينها پا بگيرند چنان اسلامرا به |