دست عقل را باز میكند و به وی آزادی میدهد : عتق من كل ملكة . حكما اينگونه عاملها را كه به طور غير مستقيم تأثير دارند فاعل بالعرضمینامند . میگويند فاعل يا بالذات است و يا بالعرض . فاعل بالذاتآنست كه اثر ، مستقيما از خود او توليد شده ، و فاعل بالعرض آنست كهاثر ، مولود علت ديگری است و كار اين علت كار ديگری است مثل اينكهمانع را برطرف كرده است ، و همينكه مانع برطرف شد آن علت ديگر اثرخود را توليد میكند ، ولی بشر همين را كافی میداند كه آن اثر را به اينعلت زايل كننده مانع هم نسبت بدهد . اگر انسان در هر چيزی شك كند در اين مطلب نمیتواند شك كند كه خشم وشهوت و طمع و حسد و لجاج و تعصب و خودپسندی و نظائر اين امور آدمی رادر زندگی كور و كر میكند . آدمی پيش هوس كور و كر است . آيا میتوان دراين مطلب شك كرد كه يكی از حالات عادی و معمولی بشر اينست كه عيب رادر خود نمیبيند و در ديگران میبيند و حال آنكه خودش بيشتر به آن عيبمبتلا است ؟ آيا علت اين نابينائی نسبت به عيب خود جز عجب و خودپسندیو مغروری چيز ديگری هست ؟ آيا ترديدی هست كه مردمان متقی كه مجاهدهاخلاقی دارند و بر عجب و طمع و ساير رذائل نفسانی فائق آمدهاند بهتر وروشنتر عيب خود و درد خود را درك میكنند ؟ و آيا برای انسان علم وحكمتی مفيدتر از اينكه خود را و عيب خود را و راه اصلاح خود را بشناسدوجود دارد ؟ اگر توفيقی پيدا كنيم كه با نيروی تقوا نفس اماره را رام و مطيعنمائيم آنوقت خواهيم ديد چه خوب راه سعادت را درك میكنيم و چه خوبمیفهميم و چه روشن میبينيم و چه خوب عقل ما به ما الهام میكند . |