نظرشان را جلب كرد . آمدند ديدند درختهای عجيبی است ، نه شاخه دارد ونه برگ ولی درخت است . منارههای مسجد بود ، خيال كردند درخت است .تعجب كردند كه اين درختها چه نوع درختی است كه ما تا به حال نديدهايم !شهريها چه خوب انواع درختها را میشناسند . آمدند پرسيدند اسم اين درختهاچيست ؟ بعضی از شهريهای زيرك هم فهميدند اينها دهاتی هستند ، آنها رادست انداختند گفتند اينها درختهائی است كه در دهات پيدا نمیشود .پرسيدند كه اصل اينها كه به عمل میآوريد چيست ؟ گفتند اينهاتخم مخصوصدارد ما میكاريم در میآيد . گفتند ممكن است از اين تخمها بما بدهيد ؟گفتند بله . يك مقدار تخم هويج به اين بيچارهها دادند . اينها رفتند همهكاشتند . تا آنوقت تخم هويج نكاشته بودند . بعد از مدتی ديدند در نيامد. هر چه منتظر شدند و آب دادند در نيامد . ولی بعد از مدتها گفتند چطورشده است ؟ چه جور تخمی بود ؟ وقتی كندند ديدند به شكل مناره است اما ازآن طرفی ، به زمين فرو رفته است . گفتند معلوم میشود ما عوضی كاشتيم .داستان و مسلمانی ما هم همان داستان مناره كاشتن آن روستائيان است .در مسأله ولايت و امامت طرز فكر ما به صورت عجيب و معكوس در آمدهاست . آيا اين عجيب نيست كه ما مقتدايانی مثل اهل بيت پيغمبر داشتهباشيم ، علی بن ابی طالب داشته باشيم ، حسن بن علی داشته باشيم ، حسينبن علی داشته باشيم ، زين العابدين داشته باشيم و همچنين ساير ائمه ( ع )، آنگاه بجای اينكه وجود اين پيشوايان ، محرك ما و مشوق ما باشد به عمل، وسيله تخدير ما و تنبلی ما و گريز ما از عمل شده است . تشيع و دوستیاهل بيت پيغمبر را وسيله قرار داديم برای اينكه از زير بار اسلام |