در فقه شيعه ، قياس و رأی به هيچيك از دو عنوان بالا معتبر نيست .اما از نظر اول به جهت اينكه ما حكم تشريع نشده ( ولو به طور كلی ) بهوسيله كتاب و سنت نداريم ، و اما از نظر دوم به جهت آنكه قياس و رأیاز نوع گمانها و تخمينهائی است كه در احكام شرعی زياد به خطا میرود .اساس مخالفت شيعه و سنی در مورد قياس همان قسمت اول است گو اينكهقسمت دوم در ميان اصوليين بيشتر معروف و مشهور شده است . حق " اجتهاد " در ميان اهل تسنن دوام پيدا نكرد . شايد علت امر ،اشكالاتی بود كه عملا به وجود آمد . زيرا اگر چنين حقی ادامه پيدا كندخصوصا اگر " تأول " و تصرف در نصوص را جايز بشماريم و هر كس مطابقرأی خود تصرف و تأولی بنمايد چيزی از دين باقی نمیماند . شايد به همينعلت بود كه تدريجا حق اجتهاد مستقل سلب شد و نظر علماء تسنن بر اينقرار گرفت كه مردم را سوق بدهند فقط به تقليد از چهار مجتهد و چهار اماممعروف : ابوحنيفه ، شافعی ، مالك بن انس ، احمد بن حنبل ، و مردم رااز تقليد و پيروی غير اين چهار نفر منع كنند . اين كار ابتدا در مصر شد (در قرن هفتم ) و بعد در ساير كشورهای اسلامی هم عمل شد . اجتهاد مشروع كلمه اجتهاد تا قرن پنجم به همين معنای بالخصوص يعنی به معنای قياس واجتهاد رأی كه از نظر شيعه اجتهاد ممنوع است استعمال میشد . علمای شيعهتا آنوقت در كتب خود " باب الاجتهاد " را مینوشتند برای اينكه آنرارد كنند و باطل بشمارند و آنرا ممنوع اعلام نمايند ، مثل شيخ طوسی در "عده " . ولی تدريجا معنای اين كلمه از اختصاص بيرون آمد و |