رشتههای مختلف علوم از تفسير و تاريخ و حديث و فقه و اصول و فلسفه وكلام و ادبيات و حتی طب و رياضی ، جامع و متنوع بود و در دورههای اخيرتدريجا به محدوديت گرائيده است و به اصطلاح در گذشته به صورت جامع ودانشگاه بود و اخيرا به صورت كليه و دانشكده فقه درآمده و ساير رشتههااز رسميت افتاده است ؟ چرا افراد بيكار و مزاحم و علف هرزه در محيطمقدس روحانيت زياد است به طوری كه يك زعيم روحانی مجبور است برایآب دادن يك گل ، خارها و علف هرزهائی را هم آب بدهد ؟ چرا اساسا درميان ما سكوت و سكون و تماوت و مردهوشی ، بر حريت و تحرك و زنده صفتیترجيح دارد و هر كس بخواهد مقام و موقع خود را حفظ كند ناچار زبان دركام میكشد و پای در دامن میپيچد ؟ چرا برنامههای تحصيلی ما مطابقاحتياجات تنظيم نمیشود ؟ چرا تصنيف و تأليف و نشريه و مجله به قدركافی نداريم ؟ چرا بازار القاب و عناوين و ژست و قيافه و آراستن هيكلدر ميان ما اينقدر رايج است و روز به روز معالاسف زيادتر و رايجترمیگردد ؟ چه رمزی در كار است كه زعماء صالح و روشنفكر ما همينكه در رأسكارها قرار میگيرند قدرت اصلاح از آنها سلب میگردد و مثل اينست كهانديشههای قبلی خود را فراموش میكنند و . . . پس از پارهای گفتگوها سخن از علت اساسی مشكلات به ميان آمد . قرار شدكه هر كس نظر خود را درباره علت اساسی اين مشكلات اظهار كند . هر كدامچيزی گفتند ، اين بنده نيز نظر خود را گفت ، ولی يكی از دوستان نظریابراز داشت كه من نظر او را بر نظر خودم و ساير نظرها ترجيح دادم واكنون نيز بر همان عقيدهام . او گفت علت اصلی و |