است . اين حديث به عين اين عبارت بود " « ان الله يبعث لهذه الامةعلی رأس كل مائة سنة من يجدد لها دينها » " . از نظر سند اين حديث ، آن كسی كه از رسول اكرم ( ص ) اين حديث رانقل كرده است " ابو هريره " است ، همان وضع و كذاب معروف . در سايرافرادی كه از ابوهريره نقل كردهاند موفق نشدم تحقيقی بكنم كه آنها چه جوراشخاصی هستند . بنابراين حديثی است كه راوی و ناقل آن ابو هريره است .اين وضع سند اين حديث . آيا اين حديث قطع نظر از سندش از لحاظ متن و مضمون ، تطبيق میكند باتاريخ يا نه ؟ يعنی اگر راستی ما در تاريخ اسلام بگرديم واقعا همين جوراست ؟ در سر هر صد سال يك احياء فكر دينی صورت گرفته است ؟ يا بهتعبير آن حديث يك تجديدی در دين شده است ؟ میبينيم با تاريخ هم جور درنمیآيد . ولی از آن طرف بعضی از علماء اهل تسنن نشستهاند و حسابكردهاند يعنی حساب تراشيدهاند كه در اول قرن دوم فلان كس ، در اول قرنسوم فلان كس ، در اول قرن چهارم فلان كس دين را تجديد و احياء كرده است. عجيبتر اينست كه بعضی علماء شيعه هم - بجای اينكه بگويند اين حديثاز ابوهريره و بیاعتبار است و با تاريخ هم تطبيق نمیكند پس بايد دوربيندازيم و اگر از پيغمبر اكرم ( ص ) بود در اخبار اهل بيت هم اثری ازآن پيدا میشد - آنرا مسلم پنداشته و به حساب تراشی پرداختهاند . مننمیدانم چقدر مضمون اين حديث با روحيهها موافق بوده و خوشايند آمده استكه در عين ضعف سند و ضعف مضمون ، بعضی از علماء شيعه نشستهاند و حسابكردهاند يعنی حساب تراشيدهاند و گفتهاند مصداق اين حديث در اول قرن دوم |